یادداشت سیاستی

چرا ترکیه شبیه ایران نیست

موسسه مطالعات ایران و اوراسیا به مرور الگوهای برساخت شده برای ترکیه امروز پرداخته است؛ ترکیه ای که میان اسلام گرایی و دموکراسی خواهی در نوسان است.

معمولا در کشورهای در حال توسعه یا نسبتا توسعه یافته این رویه معمول است که شیوه حکومت داری، جایگاه و موقعیت سیاسی نظام سیاسی و شخصیت و رفتار سیاسی حاکمان، با دیگر کشورها و حکومت ها مقایسه و ارزیابی می‌شود.

اگرچه این مقایسه‏ و طبقه بندی ها که عموما با همکاری نیروهای اپوزیسیون داخلی و خارجی در راستای اهداف سیاسی-اقتصادی خاصی تعریف و برساخته می‏شوند، با واقعیت همخوانی چندانی ندارند؛ اما همیشه هم این طور نیست و گاهی بر اساس واقعیت های سیاسی یک جامعه استخراج و تعریف و به گفتمان مسلط هم مبدل می‌شوند. به همین منظور، در این مقال تلاش شده است برخی از مقایسه ها و برساخت های مفهومی مرتبط با کشور ترکیه احصا و مورد ارزیابی قرار گیرد.

ترکیه همانند روسیه نشود

در طول سال های جنگ سرد، برساخت مفهومی «ترکیه، همانند روسیه نشود»؛ از سوی نظام سرمایه داری غربی و برخی از کمالیست های راستگرا تولید و تبلیغ می‌شد و چنین انعکاس داده می‌شد که اگر فضا برای فعالیت گروه های چپ فراهم شود، ترکیه ظرفیت تبدیل شدن به کشوری سوسیالیستی را دارد. این در حالی بود که هم جنبش های اسلام گرای ترکیه در این دوره با جناح راست متحد بودند و بدین ترتیب با اتخاذ موضعی ضدکمونیستی در برابر اندیشه های سوسیالیستی موضع می‌گرفتند؛ هم اکثریت احزاب محافظه کار دست راستی با وجود انتقاد از مفهوم کمالیستی دولت، در برابر سیاست های غرب محور و مدرنیسم آن مانع تراشی نکردند و به صورت صریح در برابر این نظام قرار نگرفتند.

لذا، مشخص است که این مقایسه و همخوانی اساسا مبتنی بر واقعیت نبوده و با جامعه ترکیه همخوانی نداشت و بیشتر به دلیل ترس نظام جهانی سرمایه داری از نفوذ شوروی در ترکیه، به این برساخت تاکید می‌شد.

ترکیه همانند ایران نشود

بعد از پایان جنگ سرد و از بین رفتن خطر نفوذ شوروی در ترکیه، این‌بار برساخت مفهومی دیگر در ترکیه نمایان گشت تحت عنوان «ترکیه، همانند ایران نشود». به این معنا که در ترکیه چنین تبلیغ می‌شد که این کشور تحت تاثیر انقلاب اسلامی قرار خواهد گرفت و رخدادی شبیه آنچه در ایران اتفاق افتاد، تکرار خواهد شد. این برساخت هم که تقریبا بلوک اپوزیسیون خارجی در تولید و اشاعه آن نقش اصلی را ایفا می‌کرد؛ باز هم تطابقی با واقعیت جامعه ترکیه نداشت. هرچند در سال‌های ۱۹۹۰، جریان «دیدگاه ملی» به قدرت رسید و نجم الدین اربکان در راس هرم قدرت قرار گرفت که اشتراکات گفتمانی و رفتاری با اسلام سیاسی راستین داشت؛ اما نه شرایط سیاسی حاکم بر ترکیه، از ظرفیت پذیرش انقلابی شبیه انقلاب اسلامی ایران برخوردار بود و نه جریان اسلام سیاسی ترکیه همانندی و همخوانی با اسلام سیاسی حاکم در ایران داشت.

فراگرد فوریه ۱۹۹۷

دیری نپایید که اولا با «فراگرد فوریه ۱۹۹۷»، نجم الدین اربکان و نظریه اش از صحنه سیاسی ترکیه کنار گذاشته شد؛ ثانیا، با شاخه نوینی از اسلام سیاسی روبرو شدیم که اساسا از ماهیتی چندبُنی/ هیبریدی برخوردار بود که ادعا می‏کرد هم اسلام گرا است؛ هم محافظه کار، هم مدرنیست است هم لیبرال و…. لذا، عمر این برساخت مفهومی هم با قدرت گیری حزب عدالت و توسعه در سال‌های ۲۰۰۳، به پایان رسید. بنابراین، در این دوره هم، با توجه به عدم شناخت درست از جامعه ترکیه، یک مفهوم غیرواقعی برساخته می‌شود که به نظر می‌رسد هدف مهم «ممانعت از الگو شدن نظام جمهوری اسلامی ایران و تاثیرگذاری در اقالیم فرهنگی جهان اسلام و حتی فراتر از آن» را دنبال می‌کرد.

بدین منظور، قدرت های غربی ضمن اینکه موانع سختی نظیر اعمال تحریم های همه جانبه علیه ایران ایجاد می‌کنند، به طراحی و راه اندازی موانع منطقه ای هم دست زده‌اند. به عنوان مثال، از همان سال‌های اولیه آغاز حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران، دو کشور ترکیه و عربستان به عنوان دو ایستگاه مقابل ایران اسلامی تشخیص داده شد که عربستان می‏بایست مخاطبین و مسلمانان سنتی را اشباع می‏کرد و الگوی بخشی از امت اسلامی شود که در جستجوی اسلام سنتی است و ترکیه هم می‏بایست بخش دوم یعنی لایه تحصیل کرده و روشنفکر و مدرن و سکولار را جذب می‏کرد.

ترکیه؛ الگوی مسلمانان سکولار

ترکیه از الگوی «برگزیدگی» و «مدرن بودگی» استقبال کرد و در سایه آن، به یکی از برترین‎ها در اقلیم اسلامی جلوه کرد، درب اقالیم گوناگون به رویش باز شد و از هر سو مورد حمایت قرار گرفت و در مناطق مختلف اعم از آسیای میانه و قفقاز و ماورای قفقاز و بالکان و آفریقا و حتی اروپا و آمریکا به لحاظ اقلیت مسلمان طبق دستور و طبق فرآیند الگوتراشی، آغوش باز کردند و چنین شد که ترکیه در هر منطقه ای پرچمدار اسلام گرایی شد و چشمان بسیاری از نخبگان و توده های مردم را به سوی خود جلب کرد.

به همین دلیل هم است که در دوره اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه (سال‌های ۲۰۰۳ الی ۲۰۰۸) ، با توجه به پیشرفت‏های نسبتا محسوس ترکیه در عرصه دموکراسی سازی و رشد و توسعه اقتصادی، برساخت مفهومی «ترکیه همانند مالزی بشود»، نقل محافل شد. به این معنا که در این دوره، نظام جهانی سرمایه داری متمایل بود ترکیه شبیه مالزی شود؛ چراکه هم گرایشات غربی و سکولاریستی داشت، هم گفتمانی جدیدی از جریان اسلام سیاسی را مدیریت می‌کرد که در تقابل با اسلام انقلابی ایرانی و راستین عمل می‌کرد و عموما به اسلام رحمانی و یا به تعبیر امام خمینی (ره) «اسلام آمریکایی» معروف بود.

ترکیه همانند آمریکای لاتین نشود

معهذا، عمر این برساخت هم کوتاه بود؛ چراکه با شروع دوره دوم حاکمیت حزب عدالت و توسعه، به ویژه از سال‌های ۲۰۱۰ به بعد، با بروز اختلافات در میان رهبران سیاسی حزب عدالت و توسعه و آغاز بحران پارک گزی و… عملا ترکیه مسیری متفاوت با مالزی سپری کرد و گرایشات بنیادگرایانه و شبه اقتدارگرا در آن تقویت شد.

به ویژه، با بروز برخی اتفاقات غیردموکراتیک نظیر کودتای نافرجام ۲۰۱۶، تغییر برخی از مفاد قانون اساسی و تغییر رژیم سیاسی و افزایش اختیارات رئیس جمهور در سال ۲۰۱۷، خدشه‏دار شدن نسبی استقلال قوه قضائیه و دادگاه قانون اساسی، بروز فسادهای مالی گسترده و اختلاس های هنگفت، برساخت مفهومی جدیدی تحت عنوان «ترکیه، همانند آمریکای لاتین نشود» را به میان کشید. به ویژه افشاگری های اخیر از سوی «صدات پِکر» یکی از مافیاهای اصلی ترکیه که از قضا رابطه گسترده و عمیقی با دولتمردان حزب حاکم عدالت و توسعه داشت؛ این برساخت را بیشتر قوت بخشیده است.

ویژگی متفاوت و خاص این برساخت جدید این است که این‌بار، هم قدرت های غربی و هم بلوک اپوزیسیون داخلی از این برساخت جدید حمایت می‏کنند و به تعبیری اتفاق نظر دارند. به این معنا که از یک طرف بعد از روی کار آمدن جو بایدن در ایالات متحده آمریکا، روابط غرب با ساختار سیاسی حاکم بر ترکیه نسبتا خدشه‏دار شده و از روند تعامل به روند تقابل گرایش یافته است. از طرف دیگر، بلوک اپوزیسیون هم از تشدید روند اقتدارگرایانه و رفتار بعضا ضددموکراتیک ساختار سیاسی حاکم، به میزان زیادی خشمگین است و تلاش می‏کند به هر نحو ممکن در انتخابات آتی، حزب عدالت و توسعه را از هرم قدرت پایین بکشد و بدین ترتیب اجازه ندهند ترکیه بیشتر از این از فرآیند دموکراسی دور شود.

ختم کلام اینکه، اگر چه در تولید و اشاعه سه برساخت اولیه، نیروهای اپوزیسیون داخلی هم نسبتا نقش داشتند؛ اما خالق اصلی آن قدرت های غربی بودند که اساسا در تقابل با بلوک شرق بود و بر اساس منافع بین المللی خویش، به تولید و اشاعه برساخت هایی دست می‌زد که عموما مبتنی بر واقعیت های جامعه ترکیه نبود. اما در برساخت آخر، خالق اصلی نیروهای سیاسی داخلی هستند و به نظر می‌رسد با جامعه فعلی کشور ترکیه هم همخوانی بیشتر دارد و انعکاس دهنده وضعیت بحرانی این کشور در عرصه حاکمیتی و فرآیند دموکراسی سازی است.

تشبیه ترکیه به کشورهای آمریکای لاتین، یعنی مبتلا بودن این کشور در باتلاق فساد سیاسی، مالی، اخلاقی، دینی و… حال اینکه این برساخت چقدر مورد پذیرش قرار خواهد گرفت و قابلیت تبدیل شدن به گفتمان غالب را خواهد داشت، نتیجه انتخابات آتی آن را اثبات خواهد کرد. معهذا، اگر حزب عدالت و توسعه در یک انتخابات سالم پیروز نشود، باید اطمینان پیدا کنیم که حزب عدالت و توسعه از مدار دموکراسی به میزان زیادی دور شده و در اصل، با بحران مشروعیت مواجه است و زمان تغییر و تحولات در عرصه حاکمیتی و افول مجدد جریان های اسلام گرا فرا رسیده است.

پی‌نوشت: یادداشت حاضر توسط حسن صادقیان، تحلیلگر مسائل سیاسی ترکیه، نوشته و توسط موسسه مطالعات ایران و اوراسیا منتشر شده است.

یادداشت

یادداشت های سیاستی اندیشکده های ایران را در این صفحه دنبال کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا