یادداشت سیاستی

برد و باخت جنگ قره باغ برای ایران

اندیشکده مطالعات جهان اسلام، اثرات منفی ماجرای اخیر قره باغ برای ایران را بیش از اثرات مثبت آن می‌داند؛ که بخشی از آن به نداشتن سیاست یکپارچه در قبال آذربایجان برمی‌گردد.

جنگ قره باغ با توافق شبانه میان ایروان و باکو پایان یافت. در این جنگ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای متعددی درگیر بودند که یکی از آنان ایران است. بااین‌حال گروهی این جنگ را شکست بزرگ ایران در منطقه قفقاز تفسیر می‌کنند و گروهی دیگر آن را پیروزی ایران در عدم دخالت در پرونده جدید و درگیری ایران با گروه های پان ترکیسم و بازی رژیم صهیونیستی در یک جدال بی‌فایده؛ بااین‌حال هر دو گروه راه افراط را در پیش گرفتند و نمی‌توان نسبت به این موضوع بی‌تفاوت بود. در این تحلیل کوتاه به بررسی برد و باخت جنگ قره باغ برای ایران می‌پردازیم

بردها

ایران درگیر پرونده جدیدی نشد. هرچند بازی در زمین پیرامونی او بود اما مشکلات اقتصادی، تحریم های خارجی، فشارهای متناقض بازیگران متفاوت موجب شد ایران پرونده جدیدی را برای خود مفتوح نکند و همین مسئله بر تمرکز ایران بر سایر مناطق تاثیری نگذاشت. بااین‌حال ایران در این تنش، دو همسایه خود را رها نکرد و به نسبتی میان دو همسایه ماند و ریسک درگیر شدن با یک طرف را نپذیرفت.

باخت ها

۱.ایران افکار عمومی آذربایجان را در حوزه رسانه ای از دست داد. تمرکز چند سال اخیر ایران در رسانه‌های عربی او را از رسانه های آذری زبان بازداشت و همین مسئله کنش ارتباطی میان مردم ایران و شهروندان آذربایجانی را با چالش مواجه ساخته است. درگیری داعش در نوار غربی ایران، سبب شد تا تهران برای حفظ پایگاه هویتی و همسو، با رسانه های بسیاری مرتبط باشد اما این مسئله در آذربایجان وجود ندارد و اتحادیه رسانه های ترک زبان، پایگاه اجتماعی ایران در آذربایجان را به دست گرفته است.

۲.در جنگ اخیر پان ترکیسم ها خبرسازی بسیاری برای تحریک افکار عمومی و دوقطبی ایران–آذربایجان، ترکی–ایرانی ایجاد کردند؛ که متاسفانه نبود سازوکار مناسب سبب شد تصاویر غلط، غیرواقعی و خبرسازی رسانه های پان ترکیسم یکباره در رسانه های رسمی کشور بازنشر شود. خبرسازی دروغین در قبال هدف قرار گرفتن الهام علی اف در ماجرای بازدید از نوار مرزی نمونه ای از این شکست رسانه ای است.

۳.مقامات وزارت خارجه هرچند سفری به منطقه داشتند و با طرفین درگیری گفتگو کردند، اما در مسیر مذاکرات سیاسی هیچ نقشی نداشتند و همین مسئله موجب شد تا تنها راه استراتژیک ارتباطی میان آذربایجان و نخجوان که به راه زمینی ایرانی معروف بود با طرح جدید آتش بس از بالای مناطق شمالی مرز ایران بگذرد و عملا این راه استراتژیک و وابستگی باکو به تهران کاهش یابد. موضوعی که می‌تواند در بلندمدت با بی‌دقتی و رهاسازی باکو به حال خود، اماراتی جدید در شمال ایران برای تهران به وجود آورد و منافع جمهوری اسلامی ایران آسیب جدی ببیند.

۴.هرچند ایران بارها اعلام کرد پاسخ حضور پرتنش رژیم صهیونیستی در منطقه را خواهد داد، اما در جنگ اخیر همکاری اطلاعاتی باکو و تل آویو غیرقابل‌انکار است و همین مسئله توازن امنیتی میان ارمنستان–آذربایجان را با چالش جدی مواجه ساخته است. موضوعی که می‌تواند ایروان را راضی کند تا برای رفع توازن به سراغ تل آویو رود. ایران باید در ماجرای نخجوان میان منافع ملی و نگاه ایدئولوژیک جمعبندی مهمی داشته باشد و از حضور رژیم صهیونیستی در منطقه ممانعت به عمل آورد.

۵.تهران برگ برنده را در ماجرای سوریه دارد. پرونده‌ای که قرار بود ظرف چند روز اردوغان پیروزش شود و اعلام حکومت نئوعثمانی کند. شکست اردوغان در سوریه و فشار مقاومت بر گلوگاه ادلب موجب شده تا اردوغان چرخش مهمی به شرق داشته باشد. بازیگری آنکارا در پرونده ایغورها، ماجرای فشار به ترکمنستان و از همه مهمتر حمایت از باکو برای افزایش تنش در قفقاز، بخشی از انباشت انرژی درونی سیاست خارجی اردوغان در منطقه غرب آسیاست که متاسفانه برای مهار آن برنامه‌ای وجود ندارد. نبود سیاست یکپارچه و چندساله در قبال آذربایجان باخت مهمی برای تهران ایجاد کرد.

۶.حضور عناصر انتقال‌یافته تروریستی از ادلب و سایر بخش‌های سوریه به نوار مرزی شمال ایران نگرانی دیگری است که باید تهران نسبت به آینده نوار شمالی‌اش هوشیار باشد. هرچند پس از چند روز از آغاز جنگ، در نوار شمالی ایران رزمایش استراتژیک برگزار شد؛ اما باید اذعان کرد تصمیمی برای هشدار به باکو یا سایر بازیگران در قبال انتقال عناصر تروریستی که نتیجه بازدارنده داشته باشد حداقل در افکار عمومی دیده نشد.

جمع بندی

جنگ اخیر در قره باغ دو نکته مهم را تثبیت کرد، تهران برای قفقاز، مناطق آسیای مرکزی و از همه مهمتر ارتباط با روسیه و ترکیه برنامه بلندمدت راهبردی ندارد و تمرکز تصمیم‌گیری خلا جدی راهبردی را به وجود آورده است. تا چند روز اول رصد و تحلیل مواضع مسئولان دیپلماتیک نشان می‌دهد، تهران تنها  دعوت به آرامش داشت؛ درحالی‌که رهبری معظم انقلاب مسئله قره باغ را یک اشغالگری می‌دانستند. این نگاه دوگانه البته بخشی مربوط به چرخش به غرب در وزارت خارجه و بخشی مربوط به عدم وجود سازوکار اجرایی با موضوع قفقاز است. باید پذیرفت بخش مهمی از این وزارتخانه درگیر اروپا و آمریکا، بخشی درگیر کشورهای عربی است و بر اساس شواهد تنها جزئی کوچک برای سیاستگذاری، طراحی سناریو و اجرای ماموریت دیپلماتیک حوزه قفقاز، آسیای میانه و شبه جزیره هند باقی مانده است که بی‌تاثیر خواهد بود.

پی‌نوشت: این یادداشت با عنوان «برد و باخت های جنگ قره باغ برای ایران» در کانال تلگرامی اندیشکده مطالعات جهان اسلام منتشر شده است.

یادداشت

یادداشت های سیاستی اندیشکده های ایران را در این صفحه دنبال کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا