آمایش سرزمینی و توسعه استانیحکمرانی و توسعهسند تحلیل مسئلهنگاشت

مطالعات سند ملی آمایش بخش میراث فرهنگی و گردشگری

بررسی و تحلیل اسناد فرادست آمایش سرزمین در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری و مطالعه اهداف راهبردی این حوزه

برنامه آمایش سرزمین سندی است که برای تحقق توسعه پایدار فضایی کشور است. این برنامه مجموعه ای از اهداف، راهبردها و سیاست های اجرایی را در ابعاد متنوع اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی- فضایی بررسی می کند. برنامه آمایش سرزمین در چارچوب چشم انداز کشور، اهداف توسعه ملی و جهت گیری های کلان آمایش سرزمین عمدتا با رویکردی توسعه گرا، انعطاف پذیر، مشارکت جو و آینده نگر و با هدف قابلیت افزایی برای بهره گیری از فرصت های موجود در نقاط مختلف سرزمین تهیه می شود.

با اذغان به این که آمایش سرزمین در برگیرنده ابعاد و موضوعات مختلفی غالبا برآمده از مختصات مکانی و ویژگی های «زمینه» است، مسئله اصلی در شرایط فعلی کشور بی توجهی به این «زمینه» است؛ یعنی غفلت از اینکه بستری که قرار است در آن توسعه رخ دهد چه خصوصیات و پیشینه ای دارد و کسانی که در آن بستر زندگی می کنند و قرار است توسعه برای سعادتمندی ایشان اتفاق بیافتد، در مقیاس اجتماعی – تاریخی، چه شخصیتی دارند.

در شرایطی که نزدیک به یک سده است که برنامه ریزی و تصمیم گیری برای توسعه بدون توجه به زمینه انجام می شود، و بیش از شش دهه است که با وجود درآمد نفتی این بی توجهی حالت مزمن پیدا کرده است، متاسفانه بخش قابل توجهی از دانش دستگاه اداره سرزمین درباره «زمینه» به دست فراموشی سپرده شده و اگر قرار بر توجه دوباره به زمینه باشد، یگانه درگاهی که قادر به یادآوری (جبران نسیان) است، «میراث فرهنگی» است.

ضرورت و اهداف پژوهش

فرهنگ، ورای تعریف بخشی آن که از نام وزارتی چون فرهنگ و ارشاد اسلامی استنباط می شود، یعنی «دانایی برآمده از تعامل تاریخی یک جامعه با سرزمین خود برای حفظ بقا در شرایط بحرانی و سعادتمندی در حالت عادی». پس وقتی سخن از فرهنگ ایران یا چین یا آمریکا می شود، مقصود انبانی از حکمت و بصیرت است ناشی از داد و ستد درازآهنگ اهل این سرزمین با زادبوم خود، و شامل همه فرازها و فرودها و به کام و ناکامی ها.

«دانایی» برآمده از فرهنگ امری است بسیط که در اثر تربیت محیطی به صورت ناخودآگاه و غیرارادی در نهاد افراد جای می گیرد و در پس زمینه هر اندیشه و تصمیمی حضور اثربخش دارد. به سخن دیگر فرد هرچه هم که خود را صاحب اراده و آگاهی بداند در بستری می اندیشد و عمل می کند که «دانایی» برای فراهم ساخته است. این شرایط سبب می شود که نقش خودآگاه در هدایت جامعه در طول تاریخ بسیار کمرنگ تر و کم اثرتر از ناخودآگاه باشد.

«میراث فرهنگی» یا آثار برجای مانده از گذشتگان به سان کتابی است که این دانایی را در خلال سطور آن می توان دریافت. اما مقصود از میراث فرهنگی فقط ابنیه و اشیای با ارزش و منحصربفرد که در فهرست آثار سازمان میراث فرهنگی ثبت شده یا در موزه ها نگاهداری می شود، نیست. بلکه تقریبا هرآنچه موضوع علم انسان شناسی است را دربرمی گیرد؛ علم جامعه شناسی بر آن است تا از خلال مطالعه رفتارهای جامعه دانایی نهفته در پس آن را دریابد. همچنانکه مردم شناسی با بررسی باورها و سنت های بومی متوجه می شود که اهل یک جا درباره هر عطف زندگی اجتماعی خود از چه الگویی پیروی می کنند.

در واقع میراث فرهنگی فقط بازگوینده سیر تکوین زندگی اهل یک سرزمین نیست بلکه باید آنرا به مثابه آیینه ای دانست که پیش روی امروز آن جامعه و سرزمین کیستی و کجایی آنرا بدیشان بازمی نماید. به این اعتبار مدیریت، اقتصاد، سیاست، روابط بین المللی، آموزش، صنعت، کشاورزی، هنر، پوشاک، خوراک، مدنیت، و دین همه در زمره موضوع میراث فرهنگی است زیرا:

  • اولا وجهی از کیستی و کجایی مردم و سرزمین را آشکار می کند که از دانایی برآمده؛
  • ثانیا شناخت دانایی پس و پشت آن به بهینه کردن عملکرد آن منجر می شود.

پس شناخت میراث فرهنگی نه تنها به روشن شدن زمینه ای که در دوران معاصر به تاریکی رانده شده کمک می رساند بلکه راه سعادتمندی آینده را می گشاید. بدین اعتبار پیش رو نهادن میراث فرهنگی در هر مسئله ای که آمایش سرزمین قرار است بدان بپردازد سبب می شود این وظیفه به نحو احسن عملی گردد.

بررسی و تحلیل اسناد فرادست، تجارب داخلی آمایش سرزمین

لازمه خط مشی گذاری در هر بخش یا موضوعی، بررسی جایگاه آن نزد مقامات مسئول و به خصوص سیاستگذاران در سطوح مختلف حاکمیتی است. از این رو اسناد فرادست نه تنها آنچه را که سیستم یا سازمان مورد نظر باید انجام دهد، روشن و مشخص می کند، بلکه مسئولیت های آن را در مقابل مردم، جامعه، سازمان ها و سیستم های دیگر شرح می دهد و با تشریح و تفکیک موارد از برقراری سیستم های موازی و تداخل وظایف و فعالیت ها جلوگیری می نمایند.

اما بررسی مطالعات و اسناد فرادستی که مهم ترین قیود و الزامات موثر در برنامه ریزی ها را برساخته اند نشان می دهد همگی «میراث فرهنگی» را محدود به موضوع کار وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی می پندارند و معمولا هم جهت گیری اصلی برنامه ها در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و محلی چنان است که میراث فرهنگی مخل توسعه است.

در نتیجه این اسناد نه تنها در جهت ترسیم چشم انداز به «میراث فرهنگی» و تبعا «زمینه» توجه ندارند بلکه به طور پیوسته آنرا به پشت صحنه سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها رانده و از آن چهره موضوعی فرعی و بی اهمیت را ایجاد کرده اند. به سخن دیگر بزرگ ترین مانع توسعه کشور و رشد «میراث فرهنگی» مانع ذهنی است و پیش از هر اقدامی ابتدا باید تصور وارونه ای که از این حوزه وجود دارد را اصلاح کرد.

برنامه ملی توسعه و مدیریت گردشگری ایران

در شرایط حاکمیت بی توجهی به «زمینه» اغلب گردشگری به عنوان یکی از بخش های در حال رشد اقتصاد جهانی معرفی می شود که برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به عنوان محور «توسعه جایگزین» مورد توجه قرار گرفته است. در نتیجه موافقان توسعه گردشگری در سال های اخیر از آن صرفا به عنوان راهکار رهایی از اقتصاد تک محصولی مبتنی بر نفت و کمک به توزیع عادلانه درآمدها در کشور یاد می کنند.

حال آنکه اگر بازشناسی «زمینه» در آینه «میراث فرهنگی» دغدغه اصلی مدیران و برنامه ریزان می بود، گردشگری حقیقتا بهترین واسطه برای معرفی و ترویج «دانایی» و در نتیجه ارزان ترین و مطمئن ترین موکب برای هدایت کشور در مسیر سعادتمندی دانسته می شد. زیرا اهل یک روستا یا شهر یا کشور، بیش از هر موقعیتی، در ملاقات با گردشگر بیگانه است که می کوشند «دانایی» خود را به بیان درآورند و همین تکاپو نه تنها موجب فهم بهتر مسئله برای خودشان می شود بلکه آن امر به بیان درآمده در مواجهه با سوالات و واکنش های گردشگران که از زمینه ای متفاوت برآمده اند، موجبات فهم بهتر از خود را نیز فراهم می سازد.

این نوع از گردشگری را می توان «گردشگری فرهنگی» نامید. مسئله اصلی در این نوع آن است که گردشگر به محضر گردشگاه می آید. در مقابل آن «گردشگری عشرتی» را باید قرار داد که گردشگاه به محضر گردشگر می رود. به عبارت دیگر همه چیز در گردشگاه به ترتیبی سامان می پذیرد که گردشگر میل دارد و آنچه اهمیتی ندارد، کیستی و کجایی میزبان است. در واقع مهم ترین دلیل آنکه از سال ۱۳۷۹ تا امروز هیچ یک از نسخه های «برنامه ملی توسعه گردشگری» به سرانجام نرسید، همین سوءبرداشت از مسئله گردشگری است. زیرا جریان غالب گردشگری جهان میل به نوع «عشرتی» دارد حال آنکه این نوع با «زمینه» ایران مناسبت ندارد و در نتیجه توسعه آن فقط هزینه بردار و آسیب زاست.

معرفی ایران به حیث «دانایی» به کمک «گردشگری فرهنگی» نه تنها سبب اصلاح تصویر غلط آن در اذهان عمومی جهان و رفع عدم النفع های ناشی از آن می شود بلکه به سبب نقش بسیار مهم فرهنگ ایرانی در توسعه تاریخی بشریت هم سبب پدیدار شدن اعتماد به نفس فرهنگی در ایرانی ها شده و هم حرمت واقعی آنرا در جهانیان پایدار می سازد. در نتیجه ایران به لحاظ تمدن سازی و توسعه در جهان آینده حرفی برای گفتن خواهد داشت.

مسائل پیش روی بخش میراث فرهنگی و گردشگری

با بررسی و تحلیل اسناد بالادستی و تحلیل وضعیت موجود نشان داده شد که علاوه بر بدفهمی اهمیت و نقش «میراث فرهنگی»، دو بخش میراث فرهنگی و گردشگری نیز که در وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی متمرکزند دچار کم توجهی بوده و در نتیجه در آمایش سرزمین حضور راهبردی نداشته باشند. از این رو  مشکلات اساسی در این بخش ها پدیدار شده است:

  • وزارتخانه دچار عارضه ساختاری مزمن ناشی از کمبود نیروی انسانی و اعتبار شده و قادر به انجام وظایف و تکالیف قانونی خود در راستای «حفاظت»، «پژوهش»، و «معرفی» نیست و در نتیجه تناسبی میان امکانات و ماموریت های این بخش وجود ندارد؛
  • هماهنگی این بخش با بخش های مرتبط ضعیف و حداقلی شود و رفتارهای متفاوت و بدون ضابطه و هماهنگی تبدیل به قاعده شود؛
  • وزرا و مدیرانی در این بخش به کار گماشته شوند که ذهنیت سیاسی را بر موضوع خود اولویت دهند و در نتیجه این بخش حساس و پراهمیت به آسانی قربانی کشمکش های نامربوط و خسارت بار گردد.

اهداف راهبردی حوزه میراث فرهنگی و گردشگری کشور

برنامه ریزی راهبردی برای حوزه میراث فرهنگی و گردشگری نیازمند تغییر رویه و ذهنیت است. این تحول مخصوصا باید متوجه باشد:

  • صیانت و حفاظت فیزیکی، حقوقی و معنایی از آثار و یافته ها در مقابل هرگونه تهدید اعم از زوال، تجاوز و سرقت و تخریب برای آن است تا این آثار به عنوان سند و شاهدی درباره کیستی و کجایی ما امکان زبان باز کردن بیابند؛
  • پژوهش برای آن است که «دانایی» شناخته شود و به کار مسائل امروز و آینده بیاید؛
  • معرفی «میراث فرهنگی» برای آن است که ظرفیت های «دانایی» برای توسعه معلوم شود؛
  • گردشگری با رویکرد فرهنگی مد نظر باشد تا چهره واقعی ایران بر خود و بر جهان آشکار شود؛

جمع بندی

درک امروزی مسئولان و مردم از میراث فرهنگی محدود و نادرست است. همین برداشت سبب کم اهمیت انگاری آن شده است و در نتیجه مهم ترین مسئله توسعه که «زمینه» آن باشد مغفول مانده است. برداشتن این مانع ذهنی برای پی بردن به جایگاه واقعی میراث فرهنگی نخستین اقدامی است که باید انجام پذیرد. به دنبال آن می توان دید که راه شناخت «دانایی» یا کیستی و کجایی ایران و ایرانی بر نهادهای مدیریت و برنامه ریزی کشور گشوده خواهد شد و در نتیجه سیاست ها و تصمیمات نیز به سعادتمندی منجر می شود.

این مطالعه در مرکز پژوهش های توسعه و آینده نگری با همکاری سید محمد بهشتی، بهنام ابوترابیان و سمیه پرویزی مریوانی و جمشید مولودی در سال ۱۳۹۹ انجام شده است.

امتیاز کاربر ۰ (۰ رای)

مرکز پژوهش‌های توسعه و آینده‌نگری سازمان برنامه و بودجه کشور

مركز پژوهش‌های توسعه و آينده‌نگری به‌منظور كمك به تحقق اهدافِ سازمان برنامه‌وبودجه كشور در زمينه توسعه و آينده‌نگری تأسيس گرديده است:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا