یادداشت سیاستی

نقش ایران در ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه

موسسه مطالعات ایران و اوراسیا، جلب حمایت روسیه از حکومت بشار اسد در سوریه را کار بزرگ دستگاه دیپلماسی ایران دانسته است.

اهمیت نقش ایران در جلب حمایت پوتین و روسیه از بشار اسد آن هم در اوج بحران و جنگ داخلی سوریه از این جهت اهمیت دارد که ایران توانست به القای این ذهنیت در مسکو کمک کند که هدف اصلی از بحران سازی در سوریه، صرفا حکومت سوریه و کشور سوریه نیست؛ بلکه ایران و سپس روسیه به عنوان کشورهای مستقل خارج از حیطه نفوذ آمریکا و غرب از اهداف اصلی این بحران هستند. موفقیت ایران در جلب حمایت روسیه از سوریه بلکه همکاری مشترک ایران و روسیه در سوریه یکی از بزرگترین دستاوردها و موفقیت‌های دستگاه دیپلماسی ایران در طول سال‌های پس از انقلاب بوده است.

مقایسه رویکرد ایران و روسیه در ابتدای شروع بحران و جنگ داخلی در سوریه

ایران و روسیه هر دو در قبال شروع شورش های عربی غافلگیر شده بودند؛ در حالیکه روسیه طبق تجارب قبلی خود از انقلاب های رنگین در جمهوری های شوروی سابق، بدون شک غرب را عامل اصلی و پشت پرده این شورش ها می‌دانست. ایران که انتظار شروع بحران در سوریه را نداشت به تدریج متوجه شد که محور مقاومت بلکه منافع و مصالح ایران از جمله اهداف اصلی از بحران سازی در سوریه توسط قدرت های جهانی و منطقه ای است. با تداوم بحران در سوریه، ایران به تدریج متوجه شد که ائتلافی قدرتمند متشکل از کشورهای عربی، ترکیه، جنبش اخوان المسلمین، آمریکا، اسرائیل و اروپا با هدف واقعی شکستن محور مقاومت در منطقه و محاصره کردن ایران در حال دامن زدن به بحران و جنگ داخلی در سوریه هستند، تا بدین ترتیب ضمن خارج کردن سوریه از محور مقاومت، اقدام به محاصره حزب الله و شیعیان در لبنان و سپس محاصره و انزوای شیعیان در عراق کنند. مهمترین اهداف جبهه قدرتمند ضد ایرانی از تشدید بحران در سوریه و سرنگون ساختن دولت سوریه عبارت بود از:

خالی کردن دست ایران از برگه‌های قدرتمند نفوذ در منطقه و هم پیمانان منطقه ای

ایجاد یک موجودیت تکفیری-خوارجی نسبتا قوی در عراق و سوریه که مورد حمایت تمامی دشمنان و رقبای منطقه ای ایران باشد تا از این طریق اقدام به تضعیف ایران و شیعیان منطقه کرده، همچنین نوعی جنگ تازه از طرف این گروهک های تکفیری علیه ایران و شیعیان منطقه در قالب رواج موجی نوین از جنگ های شیعی-سنی به راه بیاندازند. بدیهی است در پرتو تشدید بی ثباتی در منطقه همچنین توجیه تازه ای برای حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا فراهم‌ می‌شد. هر چند با نظرداشت نگرانی‌های غربی و منطقه ای بابت عوارض غیرقابل پیش‌بینی شکل‌گیری گروهک های خوارجی-تکفیری قرار بود پس از اتمام ماموریت آنها در تقابل علیه ایران و شیعیان منطقه، قدرت های غربی و منطقه ای بعدا خودشان علیه این گروهک ها وارد عمل شوند. به عبارت دیگر مدت ماموریت گروهک های تکفیری-خوارجی نمی‌توانست زیاد به طول بیانجامد.

ایران بحران سازی در سوریه را واکنش جبهه طرفدار اسرائیل و غرب در مقیاس جهانی و منطقه ای نسبت به نتایج جنگ ۲۰۰۶ لبنان و ۲۰۰۹ غزه ارزیابی‌ می‌کرد. زیرا دو جنگ یاد شده در کنار نتایج سرنگونی رژیم بعث صدامی در عراق و حکومت طالبان در افغانستان سبب تقویت وزنه و جایگاه ایران و شیعیان در منطقه شده بود. ایران و سوریه از زمان اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ همواره منتظر بودند تا زمان آغاز توطئه های غرب و متحدین منطقه ای آن علیه سوریه شروع شود، زیرا آمریکا قبلا بارها وعده انتقام گرفتن از سوریه را داده بود. با تداوم وخامت اوضاع در سوریه، ایران از یک طرف شدیدا در سوریه احساس تنهایی‌ می‌کرد و از طرف دیگر امیدش نسبت به بقای حکومت بشار اسد کمتر شده بود. از دست رفتن سوریه برای ایران به منزله سقوط دومینو وار عراق و کوتاه شدن دست ایران از لبنان و محیط پیرامونی اطراف اسرائیل تلقی‌ می‌شد.

در مسکو روس ها بیشتر به دنبال استفاده از فرصت سقوط رژیم های عربی به عنوان ابزار و برگه‌های چانه زنی خود با آمریکا و غرب به هدف شناسائی نقش جهانی روسیه از طرف غرب بودند. به عنوان مثال مدودف، رئیس جمهور وقت روسیه، بر خلاف مصوبات و اسناد راهبردی سیاست خارجی روسیه که قذافی و لیبی را هم پیمان راهبردی روسیه دانسته بودند، در سال ۲۰۱۰ به امید کسب امتیازات لازم از غرب مخالفتی با قطعنامه های صادره علیه لیبی در شورای امنیت سازمان ملل نکرد. در حالیکه قطعنامه های یاد شده از بدترین مصوبات این شورا در ایجاد رویه‌های جدید برای مجاز دانستن دخالت های نظامی خارجی در امور صرفا داخلی کشورها بود. در همان ایام پوتین به عنوان نخست وزیر روسیه با خونسردی صراحتا از بالا بودن احتمال سرنگونی بشار اسد در جنگ داخلی سوریه صحبت‌ می‌کرد.

واقعیت آن است که در ایران به هیچ وجه کسی انتظار همکاری روسیه با حکومت بشار اسد را نداشت. مخصوصا که روسیه به عنوان کشوری غربگرا، غیر قابل اعتماد و فاقد اعتماد به نفس کافی برای رویارویی با آمریکا و غرب در عرصه جهانی آن هم به خاطر بحران سوریه تلقی‌ می‌شد. در ایران تصور بر این بود که روسیه حداکثر حاضر به اقدام موثر در محیط شوروی سابق خواهد بود و نه بیشتر (مثل جنگ گرجستان در سال ۲۰۰۸). از سویی سوریه بر خلاف لیبی اصلا نفعی اقتصادی را عاید مسکو نمی‌کرد. وقتی مسکو پس از فروپاشی شوروی، صدام و قذافی و حتی یوگسلاوی را که برادر نژادی روس ها بود، در مقابل آمریکا تنها گذارده بود، اینک طبق کدام دلیل باید حمایت روسیه از سوریه و حکومت بشار اسد را انتظار می‌داشتیم؟

 موانع جلب حمایت روسیه از سوریه

یادآوری این موانع از آن جهت اهمیت دارد که کار بزرگ دستگاه دیپلماسی ایران در جلب حمایت روسیه از حکومت بشار اسد در دمشق بیشتر مشخص شود. این موانع و چالش ها عبارت بودند از:

  • ساختار غربگرای دستگاه اداری و بوروکراتیک همچنین رسانه ها و افکار عمومی در روسیه و تبعیت ایشان از روایت های غربی در اغلب رویدادهای جهانی و در نتیجه بی‌میلی شدید مردم و نهادهای حکومتی در روسیه برای دخالت در جنگ داخلی سوریه؛
  • وجود اثرات خاطره تلخ دخالت شوروی در افغانستان که در روسیه از آن به سندروم افغانستان تعبیر‌ می‌شود؛
  • ترافیک سنگین دیپلماسی رفت و برگشت کشورهای دشمن سوریه در مسکو در جهت همراه ساختن روسیه با سیاست های خود در سوریه؛
  • فقدان سابقه همکاری موثر میان ایران و روسیه در عرصه جهانی و فقدان اعتماد متقابل میان دو کشور؛
  • تمایل مسکو برای دریافت امتیاز و مابه‌ازای لازم از آمریکا و غرب جهت همراهی با رهیافت های جهانی در سوریه؛
  • فقدان اعتماد به نفس کافی در روسیه برای دخالت موثر در فضای خارج از قلمرو شوروی سابق؛
  • اخبار و القائات ضد سوریه در رسانه‌های همگانی روسیه از جمله روسیا الیوم و RUSSIA TODAY؛
  • روابط خوب روسیه با اسرائیل؛
  • فقدان رابطه مستقیم و موثر میان مسکو و دمشق در ابتدای جنگ داخلی سوریه به خاطر عدم حضور سفیر سوریه در مسکو به مدت ۶ ماه؛
  • تاثیرپذیری قابل توجه افکار عمومی بلکه مسئولان عالی رتبه حکومتی در ایران از روایت های ساخته و پرداخته غرب و رسانه های عربی درباره بحران سوریه .
  • ناامیدی حزب الله لبنان از امکان نجات بشار اسد و تاکید برخی دوستان و متحدین ایران نظیر مقاومت اسلامی فلسطین در رها کردن حکومت سوریه.

فرصتهای شناسائی شده برای جلب همکاری روسیه در سوریه

مهمترین و اصلی‌ترین ابزار ایران برای جلب کمک روسیه در سوریه تمرکز بر دیپلماسی رفت و برگشت از جانب مسئولان ایرانی بوده است. دستگاه دیپلماسی ایران موفق شد در این نوع از دیپلماسی اقدام به اثرگذاری بر نگرش و سیاست روسیه در بحران سوریه کند. محور اصلی تلاش ایران در تغییر نگرش روسیه در بحران سوریه توضیح این نکته بود که اولا بحران در سوریه کاملا ساختگی است؛ ثانیا در واقع ایران و سپس روسیه هدف این بحران ساختگی هستند. بنابراین لازم است کاری صورت گیرد.

شایان ذکر است عناصر دیپلماسی فعال ایران در محور روسیه شامل تمامی بخش‌های بوروکراتیک سیاست خارجی به اضافه دستگاه های نظامی و امنیتی ذی‌ربط‌ می‌شدند. دیپلماسی ایرانی با اتکای به مولفه‌های ذیل توانست بر سیاست و نگرش روسیه در سوریه تاثیر بگذارد:

  • ارائه روایت دقیق میدانی و سیاسی از اوضاع سوریه و دعوت روسیه به پرهیز از تصمیم‌گیری طبق روایت‌های رسانه ای غربی و عربی از اوضاع سوریه؛ و تشویق روسیه به شنیدن روایت‌های دست اول از مسائل سوریه از طریق منابع قابل اعتماد مسکو؛
  • فهم دقیق ایران از پشیمانی روسیه بابت همکاری‌اش با غرب در شورای امنیت سازمان ملل در بحران لیبی. زیرا اولا لیبی متحد اقتصادی مهمی برای روسیه بود که باعث رونق صنایع نظامی روسیه شده بود، ثانیا لیبی به خاطر منابع نفت و گاز و صادرات انرژی به اروپا جایگاه مهمی در راهبرد ژئواکونومیک روسیه در رقابت با اروپا داشت؛
  • فهم دقیق ایران بابت اصرار آمریکا در تحقیر کردن روسیه، عدم شناسائی جایگاه جهانی روسیه و دامن زدن به رقابت های تسلیحاتی با روسیه. جو بایدن به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا در سفرش به مسکو به صورتی وقیحانه به پوتین توصیه کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری نشود! اصرار آمریکا در زمان اوباما بر استقرار سپر دفاع موشکی در قطب شمال و شرق اروپا همچنین سیاست گسترش ناتو به جمهوری های شوروی سابق در قفقاز هیچ معنا و مفهومی به جز محاصره نظامی روسیه نداشت. به عبارت دیگر روسیه دریافت که سپر دفاع موشکی درست مانند پروژه جنگ ستارگان در زمان ریگان رمز اصلی رونق تجارت دشمنی با روسیه در غرب است. مسئولین عالی رتبه آمریکائی در کنار پیگیری راهبرد تخریب ضروری ایران به صورتی ابلهانه بر لزوم کوچکتر شدن روسیه (تجزیه قلمروی فعلی روسیه) تاکید‌ می‌کردند؛
  • فهم دقیق ایران درباره اینکه پوتین مایل است ایستادگی در مقابل آمریکا را از جایی شروع کند. زیرا تاکنون تمامی موارد همکاری های روسیه با غرب (از زمان فروپاشی شوروی تا همراهی روسیه با غرب در بحران لیبی ۲۰۱۰) همگی در واشنگتن به عنوان نقاط ضعف و ناچاری روسیه تعبیر شده بودند. پوتین حاصل تجربه ساده لوحی و سطحی نگری بوریس یلتسین در تلاش برای نزدیک شدن به غرب بود؛
  • دریافت و ادراک درست ایران در مورد راهبرد اوراسیاگرایی آقای پوتین و اهمیت آن به عنوان کلان پروژه روسیه در عرصه جهانی و تصمیم آمریکا برای عقیم ساختن این کلان پروژه. بر همین مبنا طبق راهبرد توسعه نظامی دریاپایه که از طرف پوتین اعلام شده بود طبیعتا دو حوزه دریای سیاه و مدیترانه خودبه‌خود از جایگاه برجسته‌ای در سیاست کلان روسیه برخوردار شده بودند. ایران و روسیه به درستی‌ می‌دانستند که در پرتو بحران سوریه به زودی زمان رویارویی مستقیم غرب علیه آنها فراخواهد رسید. چنانکه شروع بحران اوکراین ثابت کرد ارزیابی رویارویی قریب‌الوقوع غرب علیه روسیه درست بوده است؛
  • دسترسی ایران به ادراک درست و دست اول درباره مواضع پوتین نسبت به بحران سوریه و سیاست جهانی. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که متاسفانه رسانه های جهانی و از جمله رسانه های عربی و انگلیسی در روسیه، تحت تاثیر نفوذ خارجی و با اطمینان از عدم آشنائی مردم دنیا نسبت به زبان روسی، اقدام به بازنشر و ترجمه کاملا خلاف واقع از اظهارات و سخنرانی‌های پوتین‌ می‌کردند.

بالاخره روسیه در قالب رهیافت کلان‌نگر که نسبت به سیاست جهانی پیدا کرده بود و طبق ارزیابی نسبتا دقیقی که پیرامون موارد ذیل کسب کرده بود، به تدریج به سمت جلب همکاری با ایران و دولت دمشق در سوریه گام برداشت. در این چارجوب ارزیابی‌های تحلیلگران روس از وضعیت بین المللی عبارت بودند از: افول قابل توجه قدرت جهانی آمریکا و بی میلی واشنگتن برای ماجراجویی نظامی تازه در دنیا، انفعال و بی عملی اروپا و اسرائیل، کسب اطلاع از نگرانی و ترس غرب از هیولای ساخته خودش در منطقه (گروه های تکفیری)، توجه به نقش تاریخی و سلبی ترکیه علیه منافع ملی روسیه و درک سنتی در کرملین بابت زیان های راهبردی ناشی از تخریب ایران علیه منافع ملی روسیه. سوریه این مزیت را برای روسیه داشت که اگر سیاست روسیه در آنجا ناکام‌ می‌ماند ضرر چندانی در حلقه دوم اولویت امنیتی روسیه متوجه مسکو نمی‌شد.

دو نتیجه دخالت روسیه در جنگ داخلی سوریه عبارت بودند از: ۱- انتفاع قابل توجه راهبردی سوریه از این مداخله و ۲- شکل‌گیری بی‌سابقه‌ترین همکاری راهبردی میان ایران و روسیه در طول تاریخ روابط ملتهب و مملو از بی اعتمادی میان دو کشور. همکاری‌ای که حتما‌ می‌تواند زمینه مناسبی برای همکاری‌های مستحکم در آینده را فراهم کند.

نتیجه گیری

بدون تردید یکی از ریشه‌های اصلی بی‌ثباتی و تخریب در غرب آسیا انواع دخالت های آمریکا در منطقه از جمله دخالت های نظامی طی سال‌های گذشته بوده است. ایران و روسیه هیچ کدام هیچ نقشی در تخریب کشورهایی مثل افغانستان، سومالی یا کرانه باختری رود اردن در فلسطین نداشته‌اند. چنانکه ایران در بحران لیبی و روسیه در بحران یمن غائب هستند، در حالیکه آمریکا و متحدین منطقه ای آن همواره نقشی فعالانه در تمامی بحران ها داشته‌اند. حفظ سنگر سوریه توسط ایران و روسیه سبب افزایش اعتبار این دو کشور و حتی افزایش بازدارندگی آنها در قبال دخالت های خارجی از ناحیه دشمنان شد.

پی‌نوشت: یادداشت حاضر به قلم سید قاسم ذاکری، کارشناس روابط بین الملل، نوشته و توسط موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) منتشر شده است.

یادداشت

یادداشت های سیاستی اندیشکده های ایران را در این صفحه دنبال کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا