سیاست های افزایش جمعیت؛ مشوق یا بازدارنده؟
جامعه اندیشکده ها طی نهمین و دهمین میزگرد رادیویی با اندیشه ورزان، به نقد سیاست های جمعیتی در کشور و الزامات تحقق آن پرداخته است.
به گزارش گروه خبر جامعه اندیشکده ها؛ امروزه کاهش جمعیت به عنوان یکی از اَبَر بحرانهای جامعهی ایران محسوب میشود. کاهش جمعیت در ایران به دلایلی چون «بالا رفتن سن ازدواج»، «فراهم نبودن امکانات اقتصادی و معیشتی»، «افزایش ناباروری» اتفاق افتاده است؛ و معضلی به نام «پیریِ جمعیت» را مقابل سیاستگذاران قرار داده است.
در حال حاضر نرخ رشد جمعیتِ ایران حدود ششدهمِ درصد سقوط کرده است. ۱۰ درصد جمعیت ایران، سالمند محسوب میشوند. پیش بینی میشود تا سه دههی دیگر این میزان به ۳۰ درصد خواهد رسید. ایران از جمله کشورهایی است که وارد فاز سالخوردگی شده است. بنابراین طی چند سال آینده، نیروی کار ایران به شدت کاهش مییابد. برآوردها حاکی از این است که تا سال ۱۴۲۰ جمعیتِ سالمندِ ایران، دو برابر میشود. این بازهی زمانیِ ۲۰ ساله، فرصت مناسبی است برای تعدیلِ پیریِ جمعیت. بنابراین سیاستهای جمعیتی ایران به سمت افزایش جمعیت سوق یافته است.
با وجود هشداری که کارشناسان برای بحران جمعیت ایران میدهند؛ جامعهی ایران هنوز آمادگی و رغبت زیادی به برنامههای افزایش جمعیت نشان نداده است.
نهمین و دهمین برنامه رادیویی «با اندیشه ورزان» به مرور بحران جمعیت و بررسی سیاست های افزایش جمعیت در ایران اختصاص داشت. این میزگرد با حضور دکتر علی عبدالهی نسب، عضو هیئت علمی و دبیر کمیته آب و محیط زیست پژوهشکده مطالعات فناوری؛ سید هاشم فیروزی، روان شناس و کارشناس امرجنسی از اندیشکده سلامت جنسی سجا؛ صالح قاسمی، دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت و کارشناس تحولات جمعیت ایران و جهان؛ محمدمهدی دهدار، پژوهشگر سیاستگذاری مهاجرت انجمن دیاران؛ ۲۱ و ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ از رادیو اقتصاد پخش شده است.
در ادامه گزارشی از این میزگرد را میخوانید.
بحران آب، یک بحران حاکمیتی است یا بحران اجتماعی؟
عبداللهی نسب: تفکیک گذاری بین بحران حاکمیتی و بحران اجتماعی شاید درست نباشد؛ به این معنا که اگر بحرانی برای جامعه به وجود آید، گریبان گیر حاکمیت نیز خواهد بود و نیز اگر بحران های حاکمیتی به درستی مدیریت نشوند منجر به بحران های اجتماعی خواهند شد.
مسئله جمعیت پیامدها و تبعاتی دارد. در ۳۰ سال آینده با یک جمعیت سالمند روبهرو خواهیم شد. یک حکومت بالنده نیاز به یک جامعه بالنده دارد و این نرخ رشد جمعیت سالمندان میتواند برای یک کشور بحران ایجاد کند. همچنین در نظر بگیرید که نرخ زاد و ولد هم رو به کاهش است. مصادیق کاهش رشد جمعیت در ابعاد اقتصادی، کاهش نیروی فعال جامعه است. بنابراین تمام حوزه هایی که نیازمند به کار است تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ مثل کشاورزی، صنعت و سایر حوزه ها.
از سوی دیگر، کاهش رشد جمعیت، باعث کاهش نرخ مالیات دهندگان خواهد شد، بحث حق بیمه ها کاهش پیدا خواهد کرد، میزان مصرف کنندگان افزایش پیدا خواهد کرد.
در ابعاد اجتماعی این بحران نیز چالش هایی برای خانواده ایجاد خواهد شد، افزایش نرخ سالمندی باعث تغییر مولفه های قومی و دینی خواهد شد و همین طور اثرات مهمی در بحث های امنیتی خواهد داشت و میتواند منجر به کاهش قدرت دفاعی و امنیت کشور شود.
چقدر در سیاست های جمعیتی، به بحث منابع طبیعی به خصوص منابع آبی توجه شده است؟
عبداللهی نسب: بسیار سوال مهمی است. بحث منابع طبیعی، حائز اهمیت بسیاری است. برای هر فعالیتی باید منابع آن فعالیت موجود باشد و اگر بخواهیم سیاستگذاری درستی برای افزایش جمعیت داشته باشیم باید به نیازهای جمعیت به آب و انرژی توجه کنیم. بنابراین باید از منابع طبیعی به شکل درست و پایدار استفاده شود.
بحث پایداری منابع طبیعی، بحث بسیار مهمی است. به این معنی که ما اگر الان می تونیم نیازهای جمعیت را با توجه به منابع طبیعی فعلی برآورده کنیم، باید بتوانیم در آینده ۲۰ تا ۳۰ سال آینده هم به همین صورت نیازهای جمعیت را برآورده کنیم.
به خاطر اهمیت منابع طبیعی است که در سیاست های کشور و مخصوصا سیاست های کلی جمعیت به این موضوع اشاره شده است. اگر بخواهم دقیق اشاره کنم به باز توزیع فضایی و جغرافی جمعیت، متناسب با ظرفیت زیستی با تاکید بر تامین آب و با هدف توزیع متعادل و کاهش فشار جمعیتی تصریح شده است.
چند نکته مهم در این بند وجود دارد که به آنها میپردازم. ابتدا بحث امنیت و نقش کلیدی آن در توسعه و رفع نیازهای انسانی مطرح است. بحث بعدی اشاره ای است که به فشار جمعیتی روی منابع وجود دارد. به این معنا که همانطور که مشاهده میکنید همین الان هم بحران های متعددی در این باره وجود دارد و باید آنها را در نظر گرفت. نکته سوم تاکیدی است که بر واژه ظرفیت زیستی شده است. به این معنی که فعالیت های انسانی باید متناسب با ظرفیت زیستی منطقه و کشور باشد. بنابراین میشود گفت در این بند به بحث آمایش سرزمین هم اشاره شده است. آمایش سرزمین به دنبال چیدمان سه مولفه جمعیت، فعالیت و منابع طبیعی برای تحقق مطلوب ترین، عادلانه ترین و پایدارترین سازمان فضایی در سرزمین است.
با نگاهی به توزیع جمعیت در کشور، میبینیم که در مناطق جنوب کشور متناسب با ظرفیت زیستی این مناطق جمعیت توزیع نشده است. در بند دهم سیاست های کلی جمعیت هم اشاره شده است که باید توجه ویژهای به این مناطق داشت. همچنین در بسیاری از مناطق کشور که ظرفیت زیستی متناسبی ندارند فعالیت های کشاورزی و صنعتی انجام یا مناطق مسکونی ساخته میشود یا در حاشیه شهرها، مناطق مسکونی ساخته میشد اما به نیازهای آن مناطق مثل نیاز به آب شرب توجه نشده است.این یک غفلت بزرگ است.
میتوانم اینطور جمع بندی کنم که در سیاست های کلی کشور از موضوع تامین نیاز غفلت نشده است اما چالش در اجرایی نشدن برخی از این سیاست هاست؛ چراکه متولی آنها مشخص نمیشود و بنابراین پایش پذیر نیستند.
بنابراین به نظر شما منابع طبیعی فعلی نمیتوانند سیاست های جمعیتی را پشتیبانی کنند؟
عبداللهی نسب: اکنون چالش های متعددی وجود دارد، اما بحث مهم تر سوء مدیریتی است که در منابع آب دیده میشود. یعنی مدیریت منابع آب، بر تناسب سیاست ها با منابع اثرگذار است. بنابراین پاسخ به این سوال که آیا منابع فعلی میتوانند اهداف جمعیتی را حمایت بکنند، ارتباط تنگاتنگی به برنامه ریزی ها و اصلاح مدیریت منابع آب کشور دارد.
مهمترین چالشی که در تدوین سیاستهای جمعیتی ایران وجود داره، چیست؟ به عبارت دیگه آیا در تدوین سیاستها، تحققپذیریِ آنها هم در نظر گرفته شده است؟
فیروزی: به نظر من این بسته سیاستی، یک تلاش عمل گرایانه است که مبتنی بر فهم جزیره ای است و قابلیت پیاده سازی و عملیاتی شدن را ندارد.
فارغ از حیطه عمل و عمل گرایی، مسئله ما فهم دقیق ابعاد نظریه مسائل است؛ که به نظرم نیازمند پشتیبانی تخصصی دارد. وضعیتی که ما اکنون در آن به سر میبریم، در ابعاد و لایه ها و حیطه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی بیانگر این ایست که این بسته سیاستی توان اجرایی و پیاده سازی ندارد و به زعم من تا حدودی جنسیت زده است. به این معنی که جنسیتی تحت عنوان جنسیت زن در آن بروز و ظهور کم رنگی دارد و فهمش از فهم جنسیت زنانه، مردانه است. چراکه متولی تدوین این بسته سیاستی تعدادی از بزرگواران بودند که تخصص دارند اما فهمشان، فهم مردانه است. یعنی نگاه نسبت به زن، از دریچه اقتصاد است که ما در روانشناسی تکاملی و اجتماعی و حتی علوم اجتماعی مسئله زن را اقتصاد نمیدانیم. اقتصاد در طول تاریخ تکاملی انسان یک مسئله مردانه است و حیطهای است که برای مرد قدرت تولید میکند، نه برای زن. مسئله زن اساسا یک مسئله دیگری است.
همچنین نگاه آن به ساختار دولت و کلان حاکمیت، نگاهی آرمانی است و منطبق بر واقعیت های موجد نیست.
چرا با وجود اندیشکده ها و اندیشه ورزان، چنین تصمیم گیری هایی اتفاق میافتد؟
فیروزی: این فقدان نگاه کل نگر به سازوکارهای حکمرانی ما برمیگردد. اساس مدل حکمرانی ما مبتنی بر الگوهای جزیرهای و ارتباطی است، نه ضابطهای. در الگوی ضابطهای، تخصص و اندیشکده ها را داریم. اما متولی ورود میکند و نتیجه اش میشود طرحی که من به عنوان یک کارشناس منتقد جدی آن میشوم که ۱۷ – ۱۸ ایراد ماهوی به طرح وارد میدانم.
به طور مثال یکی از مشوق هایی که در نظر گرفته شده، اعطای خودرو بدون فرآیند قرعه کشی است. این یک نظام ناعادلانه است. فردی که فرزند سوم میآورد خودروی ۱۰۰ میلیونی میخرد که قیمت آن ۲۰۰ تومان است. این ۱۰۰ میلیون اختلاف قیمت ناشی از آن، متعلق به جامعه سهامدار است.
در صورتی که سیاستگذار باید مسئله خودرو را به عنوان یکی از پیش نیازهای خانواده ایرانی حل کند؛ نه اینکه یک فرآیند معیوب و ناعادلانه اقتصادی را به رسمیت بشناسد و از آن سواستفاده ماکیاولیستی بکند. نظام ناعادلانه، تولید فساد میکند و سود آن در جیب دلالان میرود. یعنی نهتنها به ابعاد علوم اجتماعی آن آگاه نبوده، بلکه در حیطه اقتصادی نیز نگاه جامع نگری و همه بُعدی نداشته است.
چرا جمعیت کم بحران محسوب میشود؟
فیروزی: در تمام جهان به طور طبیعی از سرعت غیرمنطقی و غیرمعقول کاهش جمعیت یا تهدید نسل به عنوان بحران نام میبرند. چراکه نیروی انسانی همچنان در جهان کنونی سنگ بنای توسعه تمدن است. پیشرفت در ذات خودش وابسته به قدرت جمعیتی است. البته قطعا الزاماتی برای بالفعل شدن این قدرت نیاز است مثل آموزش یا ایجاد زمینه های اقتصادی.
باید توجه داشته باشیم که برای رسیدن به توسعه تمدنی و پیشرفت، وقتی سرعت تحدید نسل و کاهش جمعیت غیرمنطقی میشود و شیب به شدت نزولی پیدا میکند، طبیعی است که از واژه بحران نام برای توصیف آن استفاده کنیم.
در پدیده شناسی جامعتر موضوع، مسئله تحدید نسل مسئله تمامی جهان است و مختص ایران نیست. جهان طی جنگ جهانی دوم که غریزه جنسی و عشق و زاد و ولد رو به خاموشی رفته بود، با کاهش جمعیت روبهرو شد. در ادبیات روانشناسی میگوییم نیازها تغییر پیدا میکنند و اولویت انسان ها از توسعه، عشق، زایایی به مراقبت از خویش، امنیت و محافظت از جان تحول مییابد. طبیعی است که وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، فضای جهان و عشق دوباره به جای خودش برگشت و میل به زایایی، نهتنها تعداد کشته های جنگ را جبران کرد، بلکه جمعیت در تمام دنیا رو به فزونی نهاد و نسل انفجار جمعیتی به وجود آمد.
پس از این دوره انفجار جمعیتی و بر اثر فعل و انفعالات فرهنگی، به تدریج جمعیت جهان رو به کاهش گذاشت و با یک توقفی مواجه بودیم که جمعیت یک حالت تحدیدی به معنای کاهشی پیدا کرد و این نرخ جایگزینی که در تمام جهان عدد قابل توجهی است، حتی در کشورهای توسعه یافته به وجود آمد. البته در قاره آفریقا، همچنان میل به صعود وجود دارد. اما وضعیتی که ما در آن گرفتار هستیم نیاز به تاملات جدی دارد.
همانطور که اشاره کردم بعد از اتمام جنگ مترادف با شکوفایی غریزه جنسی، میل به زایایی و توسعه عشق شد. اما چه شد که ما در شدیدترین وضعیت جنگی خودمان یعنی هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، در کشور با بیشترین رشد و نمو جمعیت یعنی متولدین دهه ۶۰ مواجه شدیم؟
بنابراین جنگ ما یعنی آن جنگ سخت، در عمل موجب همبستگی، همدلی، یکسان بودن، برقراری سطوحی از عدالت و برقراری نسبت معقول و میزان بین ساختار و جامعه یعنی حاکمیت و جامعه شد. و جنگ به عنوان یک عنصر خارجی نتوانست جلوی زایایی، عشق و شکوفایی غریزه جنسی را بگیرد.
چه شد که ما بعد از فراغت از جنگ، روند برعکسی را طی کردیم؟ مسئله من جنگ اصلی است که در ساحت نابرابری، تبعیض و عدم شناخت تحولات رخ داده است. درست است که بخشی از این از سوی غرب به ما تحمیل شد، اما برای بخش اعظمی از آن پیکان به سمت ساختار، کج فهمی ساختار و ناکارآمدی ساختار است. نابرابری اقتصادی امروز حول اقتصاد و عدم فهم فرهنگی اتفاق افتاده است که نمودار جمعیت را به سمت واژه بحران، تحدید و تهدید کرده است.
از سوی دیگر باید با فهم دقیقی با این بحران مواجه شویم. آن هدف گذاری ۱۵۰ میلیون نفری را من نمیپذیرم. چراکه این عدد با مسائل جدی حکمرانی کشور مثل مسئله آب، همخوانی ندارد.
مسئله اکنون ما تعدیل نرخ جایگزینی جمعیت است که به عددی غیرمنطقی رسیده است و اعداد ۱۵۰ یا ۲۰۰ میلیون نفر، منطقی و کارشناسی نیست. چراکه زیرساخت این جمعیت در کشور فراهم نیست. به طور مثال در حیطه غذایی و دانه های روغنی، حوزه صنعت و خوراک دام وابسته هستیم. بنابراین ما باید همین ۸۴ میلیون را حفظ کنیم و از پیری جمعیت جلوگیری کنیم. مسئله ما باید شادابی جمعیت باشد.
نرخ رشد جمعیت ایران که الان به چه صورت است؟ آخرین آمار جمعیت هشتاد و چهار میلیون و دویست و شش هزار نفر اعلام شده است.
قاسمی: در حالی که ما مرز ۸۴ میلیون را در جمعیت کل رد کردهایم، اما شاخص های جمعیت شناسی به ما میگویند که شرایط مطلوبی در کشور حاکم نیست. اکنون نرخ رشد جمعیت، هفت دهم درصد است که پایین ترین میزان خودش در طول تاریخ ایران است.
از سوی دیگر نرخ باروری در کشور یعنی میانگین تعداد فرزندان هر زن ایرانی به حدود یک و شیش دهم فرزند رسیده است که این رقم نیز جزء رکورد های حداقلی است که در ایران به ثبت رسیده است؛ یعنی پایین ترین نرخ باروری منطقه غرب آسیا و دنیای اسلام.
همچنین نرخ سالمندی ما ده و نیم درصد شده است؛ یعنی ده و نیم درصد جمعیت کشور بالای ۶۰ سال سن دارند و تا دو سه دهه آینده به حدود ۳۰ درصد میرسد. درواقع تا دو سه دهه آینده که در جمعیت شناسی آینده نزدیک به شمار میآید، کشور ما یک سوم سالمند خواهد داشت.
شما به این اضافه کنید روند کاهش تعداد تولدها که با شیب زیادی از سال ۹۴ اتفاق افتاده است و ما در یک بازه پنج ساله ۹۴ تا سال ۹۹ سالانه حدود نیم میلیون تولد را از دست دادهایم.
با این اوصاف شرایط جمعیتی کشور، اصلا شرایط خوبی نیست و سیاست های جمعیتی که هفت سال و نیم گذشته ابلاغ شده بود و تبدیل به قانونی شده که دو ماه گذشته به تصویب شورای نگهبان رسیده روی میز است و باید اجرایی شود.
بنده قائلم که سیاست افزایش جمعیت و قانون جوانی جمعیت قدم نخست خوبی است اما همه راهحل نیست. حتما باید راه حل های دیگر به ویژه در حوزه فرهنگ و نگرش اتفاق بیفتد. این تجربه ای است که در دنیا شکل گرفته است که راهبرد اقتصادی یعنی حمایت های اقتصادی از زوجین و راهبرد فرهنگی یعنی تغییر نگرش جامعه به فرزند آوری با هم پیاده سازی شده است. و من به این اتفاق بسیار امیدوارم، چراکه ضرورت دارد.
چقدر در عمل امکان دارد که بحران جمعیتی را با سیاست هایی مثل مهاجر پذیری برطرف کنیم؟
دهدار: اگر در پاسخ نخواهم ظرفیت ها و وضعیت موجود ایران را در نظر بگیرم و به لحاظ امکانی به آن نگاه کنم، باید اشاره کنم که امکان جبران کاهش جمعیت از طریق سیاست های مهاجرپذیری وجود دارد. و این در تجربه کشورهای توسعه یافته وجود دارد.
نمونه درخشان آن آلمان است که به خصوص در بازه ۵ تا ۱۰ اخیر شدیدا مهاجرپذیر شده است. نمونه های دیگر هم مثل فرانسه و استرالیا و کانادا هستند که به دنبال حل مسئله جمعیت از طریق مهاجرپذیری هستند. حتی ژاپن که به دلیل ویژگی های فرهنگی و سنتی، علاقه ای به مهاجرپذیری نداشت، امروز پی برده است که برای حل معضل جمعیتش ناچار است به این سمت حرکت کند.
در مهاجرپذیری چه اتفاقی میافتد؟
دهدار: اول اینکه چون مهاجرانی معمولا از کشورهای کمتر توسعه یافته هستند، نسبت به کشورهای مقصد نرخ باروری بالاتری دارند. همچنین میانه سنی مهاجران پایین است. به طور مثال در ایران، هرم جمعیت مهاجران افغانستانی در مقایسه با هرم جمعیتی کشور، جمعیت خیلی جوان تری را نشان میدهد.
اثر دیگری که مهاجران بر جمعیت دارند، کمبودهای ارزی نیروی کار را جبران میکنند. همچنین مهاجرپذیری، نسبت جمعیت نیروی کار به جمعیت پیر را افزایش میدهد و به کاهش بحران های بازنشستگی و باری که بر دوش دولت است منجر میشود.
این سیاست های جبران جمعیت از طریق مهاجرپذیری در ایران قابلیت پیاده سازی دارند؟
دهدار: به نظر نمیرسد ما آمادگی این کار را داشته باشیم. با وجود اینکه سیاست جایگزین خوبی است و میتوانیم طبق تخمین ها تا ۴ میلیون هم از این فرصت استفاده کنیم، اما اساسا سیاست مهاجرتی نداریم.
خانم مرکل حکمران درجه یکی بود و شهامت بسیاری داشت و زمانی که اقدام به مهاجرپذیری در آلمان کرد، میدانست که امکان دارد هزینه های سنگینی را متحمل شود. مردم در خیابان ها دست به اعتراض زدند. اما آلمانی که سابقه برخوردهای نژادی داشته است، با سیاست های مهاجرتی توانست جامعه مهاجر سوری را در جامعه آلمانی ادغام کند و نرخ اشتغال را افزایش دهد.
مزیت ما نسبت به آلمان این است که میتوانیم مهاجرانی را بپذیریم که درک و فرهنگ مشترکی با جامعه دارند. اما هنوز سیاست مدونی برای این کار نداریم. و مادامی که این سیاست تدوین نشود و برای آن فلسفه جویی نشود، نمیتوان درباره گام های بعدی صحبت کرد. باید اراده آن شکل بگیرد و با آگاهی از دلایل ورود مهاجران به ایران، استفاده از این ظرفیت عظیم مهاجران را بالفعل کرد.
آیا سیاست های افزایش جمعیت ایران در یک جمع بندی کلی بر اساس نیازها طراحی شده است؟
قاسمی: بر اساس تحقیقات وسیعی که ما درباره آب انجام دادهایم سرانه آب شیرین تجدیدپذیر کشور حدود ۱۵۰۰ متر مکعب است، بنابراین در ایران فقر منابع آبی نداریم. اما از سوء مدیریت منابع آبی رنج میبریم. درصد بالایی از منابع آب شیرین کشور ما تبخیر میشود و درصد زیادی از روش های غیرعلمی در حوزه کشاورزی باعث هدر رفت آب میشود. بنابراین ما با یک مدیریت علمی و واقع گرایانه به هیچ وجه برای تامین آب جمعیت کشور مشکل نخواهیم داشت.
در یک جمع بندی اگر بخواهیم بازبینی جدی در سیاست های جمعیتی داشته باشیم، چه محورهای اساسی برای آن باید در نظر بگیریم؟
فیروزی: در دو کلان حیطه باید برنامه ریزی کنیم: امکان زندگی و معنای زندگی. امکان زندگی را همان امر اقتصاد است که ما قدرت مردانه، تورم، مولفه های اقتصادی مسکن و خودرو میدانیم. معنای زندگی همان امر فرهنگ است که ما امری زنانه میدانیم.
ما باید نسبتمان را با مسائل عدالت جنسیتی در فضای کشور مشخص کنیم. (برابری جنسیتی واژه ای غربی است، اما عدالت جنسیتی واژه ای اسلامی است). ما باید فهم صحیحی از جنسیت زنانه پیدا کنیم. زن های ما بزرگترین نقش و رسالت را در فرزندآوری دارند و امروز بزرگ ترین مخالف فرزندآوری هم آنها هستند. و در این طرح، هیچ سهمی به موضوع جنسیت نداده است و هیچ گونه مشوق های جنسیتی زنانه در آن وجود ندارد.
در سیاست های جمعیتی چه ملاحظاتی نسبت به منابع طبیعی و به خصوص منابع آبی باید وجود داشته باشد؟ به بیان دیگر چه راهکارهایی برای ایجاد تعادل بین منابع آبی و سیاست های جمعیتی میشود پیشنهاد داد؟
عبداللهی نسب: نگاهی به وضعیت منابع آبی کشور نشان میدهد که بارش سالیانه حدود ۴۰۰ میلیارد متر مکعب است که از این میزان حدود ۲۷۰ میلیارد مترمکعب تبخیر و تعرق میشود. بنابراین آن میزانی که برای مدیریت باقی میماند حدود ۱۳۰ میلیارد مترمکعب است که این رقم نیز در سال های اخیر کاهش پیدا کرده است.
برای بحران آب شاخص های متعددی مطرح میشود. تناسب منابع و نیازها را میتوان با معیارهایی مثل شاخص فایل مارک، شاخص سازمان ملل و شاخص موسسه بین المللی آب سنجید. بر اساس شاخص فایکل مارک کشورهایی که دارای سرانه منابع آب تجدیدپذیر کمتر از هزار و ۷۰۰ متر مکعب در سال باشند، جزء کشورهایی با بحران آبی محسوب میشوند. در ایران عدد سرانه منابع آب تجدیدپذیر تقریبا بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ ،۱۳۰۰ متر مکعب است. بنابراین طبق این شاخص الان در وضعیت بحرانی قرار داریم. بر اساس دو شاخص دیگر نیز ایران در وضعیت بحران آبی شدید قرار دارد.
زمانی که وضعیت منابع آبی کشور، نامساعد است، در صورتی که میل به افزایش جمعیت داشته باشیم، باید کسری مخازن آب زیرزمینی را نیز جبران کنیم تا توسعه پایدار اتفاق بیفتد. بنابراین باید اقدامات متعددی انجام دهیم؛ نظیر کاهش ضایعات کشاورزی، افزایش بهره وری و راندمان آبیاری، تغییر سبد غذایی جامعه به سمت سبد غذایی سالم و پایدار در جهت کاهش مصرف آب و غیره.
و پیش از این اقدامات، ما نیاز به یک الگوی توسعه پایدار داریم که آن هم مستلزم شکلگیری یک اراده ملی از سطوح بالای سیاستگذار تا مجریان است.