معرفی محور بینشی و اندیشه ای دومین جایزه ملی سیاستگذاری
سجاد هجری محور بینشی و اندیشهای را نه سیاست پژوهی بلکه درباره سیاست پژوهی میداند.
سجاد هجری، دبیر محور بینشی و اندیشه ای دومین جایزه ملی سیاستگذاری، از آغاز تدارک مقدمات دومین جایزه ملی سیاستگذاری، با دقت نوشتاری و مشورتی برای توسعه ادبیات این محور و تعیین کرانههای این محور همراه جامعه اندیشکده ها بوده است. هجری در این گفت و گو، حدود مفهومی محور بینشی و اندیشهای و ثغور مصداقی پروژههای مرتبط با آن را برای ما و مخاطبان روشن میکند. وی محور بینشی و اندیشهای را دربرگیرنده پروژههایی میداند که در مباحث مضاف به سیاست پژوهی مداقه کردهاند و نوعی از توضیح درباره سیاست پژوهی با توسل به سایر علوم هستند. سجاد هجری معتقد است که هر فعالیت سیاست پژوهی باید نسبتش را با ۴ جنس «امنیت»، «عدالت»، «قدرت» و «حریت» معین کند و نظامی از این ۴ را مفروض داشته باشد. در ادامه، متن سادهشده بیان هجری از محور بینشی و اندیشهای دومین جایزه ملی سیاستگذاری آمده است.
به عنوان دبیر محور «بینشی و اندیشه ای» دومین جایزه ملی سیاست گذاری این محور را چطور تعریف میکنید؟
محور بینشی و اندیشه ای دومین جایزه ملی سیاستگذاری، شامل آثاری میشود که دربردارنده «مبادی تصوری و تصدیقی» فن/صنعت سیاست [گذاری/پژوهی] باشند. به عبارت دیگر، این محور به آن فعالیتها و خروجی های اندیشکده ای اختصاص دارد که نسبت به فن سیاستگذاری یا سیاست پژوهی «درجه دوم» است.
موضوع فن سیاست [گذاری/پژوهی]، «مسئله و سیاست» است و محور بینشی و اندیشه ای ناظر به این فن است و «فلسفه و تاریخ فن سیاست» را مدنظر دارد. به تعبیر دیگر، در این محور به «رئوس ثمانیه» فن سیاست میپردازیم و موضوعمان روابط سیاست با علوم و فنون دیگر است؛ بنابراین میتوان گفت بررسی نظام های ارزشی حاکم بر فن سیاست، بر عهده این محور است.
آیا از این توضیح میتوان استنباط کرد که در محور بینشی و اندیشه ای هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی و … که مبنای سیاست پژوهی میشود، مدنظر است؟
در اینجا لازم است به این مقدمه بپردازم که آیا سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی، علم است یا علم نیست. خود علم نیز در جهان اسلام به «حقیقی» و «اعتباری» تقسیم میشود. شاخص های علم حقیقی «کلیت»، «ضرورت»، «ذاتیت» و «دوام» هستند. علوم اعتباری شاخص های دیگری دارند. سیاست پژوهی به طور قطعی علم حقیقی نیست. اگر علم اعتباری است، از کدام قسم است؟ یعنی در ترتیب علوم در چه جایگاهی قرار میگیرد؟ علوم از سه جهت طبقه بندی میشوند. نخست، ترتیب در واقع است؛ یعنی جای سیاست پژوهی در میان سایر علوم کجاست که در اولین تقسیم، دانش را به دو بخش «نظری» و «عملی» تقسیم میکنند؛ پس اساس ترتیب علم در معنای اول، جایگاه یک علم در نسبت سایر علوم است.
ترتیب در معنای دوم را «ترتیب تعلیمی» میگویند و جایگاه یک علم را در مقام تعلیم و آموزش نشان میدهد؛ یعنی پیش از این علم، چه علومی را باید آموخت و خود مقدمه برای آموزش چه علمی محسوب میشود؟ به طور مثال، در جهان اسلام برای تعلیم علم منطق، فراگیری دو علم ریاضی و اخلاق ضروری است. ریاضیات برای تقویت اندیشه تجریدی و اخلاق برای حذر از مغالطاتی که در علم منطق به آن مسلح میشوند. در ترتیب تعلیمی، منطق متأخر از ریاضیات و اخلاق است؛ بنابراین هر علمی میتواند از جهتی متقدم و از جهتی دیگر متأخر باشد.
ترتیب نوع سوم شرافت علم است. در این ترتیب مشخص میشود کدام علم اشرف است؟ در مورد معیار و ملاکهای شرافت علم و اینکه موضوع یا غرض یا روش است نیز در جهان اسلام بحث شده است. هر چه روش یک علم برهانیتر و یقینیآورتر باشد، آن علم اشرف است. هر چه موضوع یک علم در درجات وجود اشرف باشد، آن علم نیز علم اشرف است. به همین خاطر است که برخی الهیات را اشرف علوم میدانند؛ چراکه روش آن برهانی، موضوع آن واجبالوجود و غرض آن نیز معرفت به واجبالوجود است که اشرف اغراض است.
در ترتیب نوع اول، ترتیب در واقع، بحثی به نام «رئوس ثمانیه» داریم که ترجمه امروزین آن شاید همان «فلسفه و تاریخ علم» باشد. تعریف، موضوع و غرض در این رئوس هشتگانه از همه مهمتر است. این رئوس جزو علم نیست؛ بلکه فراتر از علم است. قدما به این علت این بحث را در آغاز کتب پیش میکشیدند که برای شخصی که میخواهد علمی را بیاموزد، بصیرتی حاصل شود. در رئوس ثمانیه، این بحث مطرح میشود که هر علمی را «مبادی»ای است و مبادی دو قسم «مبادی تصوری» و «مبادی تصدیقی» است. اگر نخواهیم وارد بحثهای تخصصی و جزئی شویم، تعریفی از این دو میتوان ارائه داد. مبادی تصوری، شامل تعریف کلیدواژههای یک علم است. هر علمی را اصطلاحاتی است که همان مبادی تصوری آن علم محسوب میشوند. یک اختلاف این است که مبادی تصوری آیا در آن علم میتوان بحث شود یا نه؟
مبادی تصدیقی، از گونه تصدیق و قضایاست و اصول و قواعد است که در یک علم مفروض گرفته میشود. و شامل «اصول موضوعه» و «اصول متعارفه» میشود. درباره جزو آن علم نبودن مبادی تصدیقی، اتفاق نظر وجود دارد و به طور خاص فلسفه را عهده دار بحث از اصول متعارفه و اصول موضوعه میدانند.
من جایگاه محور بینشی و اندیشه ای در موضوع سیاست پژوهی را همین دو رکن «مبادی تصوری» و «مبادی تصدیقی» سیاست پژوهی میدانم؛ یعنی آثاری که درباره این هستند که: سیاست پژوهی چه اصطلاحاتی دارد؟ سیاست پژوهی چه قواعدی را مفروض میگیرد؟ و به طور ویژه، هر سیاست پژوهی کدام نظام از چهار جنس «امنیت»، «عدالت»، «قدرت» و «حریت» و قواعد ناظر به آنها را مبنای خود گرفته است. مثلا، عدالت مقدم بر حریت است. امنیت مقدم بر عدالت است و غیره. جای این موارد در سیاست پژوهی نیست و از سایر علوم اخذ میشوند. سیاست پژوهی، نیازهای خود را از سایر علوم اخذ میکند؛ علوم سیاسی، علوم تاریخی، علوم فلسفی و علوم اجتماعی، علومی هستند که سیاست پژوهی از آنها اخذ میکند.
بنابر آنچه آمد، محور بینشی و اندیشهای، مبادی تصوری و تصدیقی سیاست پژوهی را مد نظر دارد. به عبارت دیگر، ما یک «علم» داریم، یک «فلسفه علم»؛ یک «علم» داریم و یک «تاریخ علم» و همین طور عناوین دیگری چون «جامعه شناسی علم»، «روانشناسی علم»، «انسان شناسی علم» و غیره. تمام اینها در نسبت با سیاست پژوهی و در محور بینشی و اندیشه ای قرار میگیرند؛ یعنی هر چیزی که سیاست پژوهی نیست؛ اما سیاست پژوهی مبتنی بر آنها است، در این محور جای میگیرد.
بنابراین محور بینشی و اندیشه ای مباحث مضاف به سیاست پژوهی را شامل میشود؟
بله! هر چیزی که به سیاست پژوهی اضافه شود و سیاست پژوهی بر آن مبتنی شود، در این محور قرار میگیرد. سیاست پژوهی از هر علمی میتواند اخذ کند و آن موارد مأخوذ از علوم میشود مبادی سیاست پژوهی.
در این محور نیز داوری ها شامل نوعی از اجماع نخبگانی است. با توجه به تجربه جایزه اول، آیا تعریف شاخصهای ترکیبی و کیفی را روش ایمنتری نمیدانید؟
من مقوله سیاست پژوهی و مباحث پیرامون آن را بسیار نخبگانی و کیفی میدانم. از سوی دیگر از کمی سازی گریزانم. پیشنهادم این است داوران پس از مطالعه پروژه ها در جلسه/جلساتی همافزایانه به بحث و گفت و گو بپردازند؛ یعنی برداشتهایشان در گفت و گو با یکدیگر صیقل بخورد و امتیازدهی بر مبنای شور و مشورت با سایر داوران صورت بگیرد. دومین پیشنهادم نقدنویسی به جای امتیازدهی مکانیکی است. نوشتن نقد بر پروژه، محصولات ارزشمندی را پدید میآورد که دقت را میافزاید و زمینهای ایجاد میشود که داوران به صورت عمیقتر و دقیقتر به مطالعه گزارش ها بپردازند. علاوه بر این، ادبیات آن حوزه را توسعه میدهد و حتی الگویی از مقوله نقد ایجاد میکند؛ یعنی به بهانه جایزه، با این شیوه داوری میتوان چند هدف دیگر را دنبال کرد که ارزش آن از خود مسابقه بیشتر است.
از سوی دیگر من «دفاع پذیری» و «اقناع کنندگی» را در هر پروژه مهم میدانم. وجوه صوری و قالبی اهمیت کمتری دارد و ما را به شدت از محتوا دور میکند. در این محور وجوه صوری در حاشیه هستند و اصل و اساس آن بیان اقناعگر و دفاعپذیر است.
اگر از محور بینشی و اندیشه ای فاصله بگیریم و بخواهیم به جایزه ملی سیاستگذاری بپردازیم؛ چقدر امکان رقابت بین اندیشکده ها از طریق این رویداد میسر است؟
رقابت اساسی وقتی معنادار میشود که پروژهها در موضوع و مسئله مشترک باشند؛ مثلا، دو پروژه در موضوع رمزارز میتوانند مقایسه شوند و مشخص شود کدام عمیقتر، اقناعکنندهتر و دفاعپذیرتر است. در جایزه ملی سیاستگذاری به علت تنوع موضوعات، رقابت عامتری در حال شکلگیری است و بنابراین اتکا به برخی وجوه صوری ناگریز است.
پس اصل ایجاد رقابت را در زیست بوم اندیشکده ای کشور مفید میدانید؟
رقابت عامل رشد است و انسان رقابت دوست و رقابت گر است. یکی از اساسیترین وجوه اندیشکده در «ربط» معنا پیدا میکند. مسابقه یک نوع تعامل است. در جریان جایزه، گویی اندیشکده ها با یکدیگر تعامل میکنند و این رویداد بهانه تعامل، ارتباطات و شناخت هاست.
هدف جایزه ملی سیاستگذاری، برجسته سازی الگوهای برتر فعالیت اندیشکده ای است. این هدف، چقدر از دل این نحوه برگزاری درمیآید؟
الگوسازی، حرف بسیار اساسی و مهمی است. معرفی و قول شکری، یکی از وجوه تقدیر است. بهترین تقدیر از طرح های برتر میتواند این باشد که خانه اندیشه ورزان کمک کند محصول طرح ها در دستور کار نهادهای متولی قرار بگیرد.
نقد یا پیشنهادی برای بهبود جایزه دارید؟
تمام فعالیت های جامعه اندیشکده ها برای جایزه و برگزاری همین جلسه مصاحبه را نیز در راستای بهبود جایزه میبینم. به نظر من تخصصی شدن محورهای جایزه و انتخاب دبیر برای هر محور، گام مهمی در این بهبود بوده است.
معرفی بخش اندیشکده نوپا دومین جایزه ملی سیاستگذاری را از زبان روح اله هنرور اینجا بخوانید.