اخبارمصاحبه اختصاصی

اولویت نظام اندیشگاهی ساخت تصویر آینده برای مردم است

مازیار عطاری، اندیشکده در ایران را نهادی برای تسهیل اِعمال اراده مردم در حکمرانی تفسیر می‌کند.

مازیار عطاری، مدیر عامل بنیاد توسعه فردا، در ظهر یخ‌کرده یکی از روزهای دی‌ماه میهمان جامعه اندیشکده ها بود تا روایت بدیع خود را از نقش اندیشکده ها در انقلاب اسلامی ارائه کند. به زعم عطاری اندیشکده ها ملتزم به روایت انقلاب اسلامی هستند. به این معنی که کارکرد اندیشکده ها تقویت هدف ابتنایی انقلاب اسلامی است که همانا ارتقاء مردم و توسعه مشارکت آن‌ها در تعیین سرنوشت خود است. این مهم، به تعبیر عطاری از طریق «تصویرسازی برای آینده» محقق می‌شود. به بیان دیگر اندیشکده ها از طریق ارائه نظرات کارشناسی متنوع، تصاویری از آینده را پیش چشم جامعه می‌گذارند و از این مسیر تصمیم‌گیری و مشارکت مردمی در حکمرانی را ممکن و تسهیل کنند.

آنچه از روایت عطاری برمی‌آید نقش دوطرفه حاکمیت و زیست‌بوم اندیشه‌ورزی در تقویت اقبال کنونی است؛ دولت موظف به گردآوری تمهیداتی است که منجر به پایداری نظام اندیشگاهی شود و اندیشکده‌ها نیز مقید به اهتمام در جهت تحقق هدف اساسی انقلاب اسلامی (تقویت مشارکت مردم) هستند.

روایتِ سهل و ممتنعِ مازیار عطاری به حدی جذاب بود که ازدحام و رونق کافه خانا نیز موجب اهمال معانی این روایت نشد. در ادامه تفصیلی از روایت عطاری را می‌خوانید.


سال‌های اخیر، اقبال دستگاه اجرایی/سیاستگذاری کشور به اندیشکده‌ها و اندیشه‌ورزان اندیشگاهی به حدی بوده است که می‌توانیم از یک جریان اقبال صحبت کنیم. بنابراین شاید بشود نوعی از تاثیر اندیشکده‌ها بر چرخه تصمیم‌گیری کشور را دنبال کرد. از این منظر، سال ۱۴۰۱ را چطور ارزیابی می‌کنید؟

سیر تطور نظام اندیشگاهی را از ابتدای شکل‌گیری تاکنون، می‌توان با رویکردهای متعددی ارزیابی کرد. ابتدا باید به این مورد بپردازیم که آیا نسبتی که الان بین چرخه سیاستگذاری و چرخه سیاست پژوهی کشور ایجاد شده است، نوعی از اقبال است؟ اگر تعدد موسسات (در چرخه سیاست پژوهی) و تعدد ارجاعات (از سوی چرخه سیاستگذاری) را در نظر بگیریم، می‌توان گفت چنین اقبالی وجود دارد. به خصوص در سال‌های اخیر راه‌اندازی اتاق فکر و اندیشگاه‌ها در بسیاری از دستگاه‌ها در دستور کار بوده است.

در این تعریف از اقبال، مهمترین اتفاق سال ۱۴۰۱ روی کار آمدن دولت و مجلسی است که به مدیران جوان فرصت ورود به ارکان حکومتی را داده‌اند. در میان این مدیران، بسیاری از دوستانی حضور دارند که تجربه کار اندیشگاهی و سیاست‌پژوهی را در سابقه خود دارند. این رویکرد و اقبال، گرچه مسبوق به سابقه است؛ اما تحول مهمی است که در ۱۴۰۱ رخ داده است. و این تحول، بیم و امیدهایی را رقم زده است.

به سابقه این اقبال اشاره کردید، تفاوت وضعیت فعلی با گذشته را چطور صورت‌بندی می‌کنید؟

در ابتدای دولت آقای احمدی نژاد، بحث کانون های تفکر رایج شد و بعد رسانه ای پیدا کرد. هرچند که سابقه راه اندازی و دادن مجوز تحت نام اندیشگاه به قبل ایشان و دولت آقای خاتمی برمی‌گردد. آن زمان اصطلاح «اندیشکده» را کمتر به کار می‌بردند و به جای آن از لفظ «کانون های تفکر» استفاده می‌کردند. نخستین و بزرگترین کنفرانس مربوط به این حوزه را نیز معاون اول وقت رئیس‌جمهور با عنوان «نقش کانون های تفکر در اداره کشور» برگزار کرد. آقای احمدی نژاد تجاربی تحت عنوان «شهریاران جوان» از شهرداری داشت و هدفش از این فعالیت ها تزریق نسل جدیدی از مدیران جوان به بدنه دولت بود. در آن دوره نه‌تنها در حوزه اندیشه ورزی بلکه در حوزه مدیریتی و کارشناسی نیز شاهد گشایش بودیم و امیدواری‌هایی درباره حل مسائل بیست ساله‌ای مثل بودجه ریزی به وجود آمد. اما آن آرزوها محقق نشد. البته در دولت آقای روحانی هم توجه به مسئله توسط بعضی از صاحبان فکر دولت مثلا در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری ادامه داشت. بنابراین این اقبال یا خواسته تحت تاثیر قرار دادن دولت (به معنای عام آن شامل تمامی قوا) قبل‌تر در کشور شکل گرفته بوده است. اما تفاوتی که در اقبال آن زمان و اقبال کنونی می‌بینم، تجربه بیش از ۲۰ سالی است که پشت این مشارکت وجود دارد.

آیا این تجربه منجر به تحولی در زیست‌بوم اندیشکده‌ای کشور شده است؟

درباره اینکه این اقبال منجر به تحولی در این زیست‌بوم خواهد شد یا مثل مد فروکش می‌کند، هنوز زود است اظهار نظر کنیم. همواره این آسیب وجود دارد که افرادی که به عنوان نسل جدید مدیریتی وارد دولت می‌شوند، جذب سیستم شوند. کمااینکه چنین اتفاقی هم در تجربه ۲۰ سال پیش رخ داد؛ و عدم استفاده از ظرفیت‌ها منجر به این شده است که در ۱۴۰۱ دوباره درباره بیم و امیدهای اقبال دولت به اندیشکده‌ها صحبت می‌کنیم.

این جذب و هضم افراد در سیستم و استحاله اندیشه ورز/سیاست پژوه به کارمند، بیشتر معطوف به افراد است یا ساختار؟

به تشبیه دوستانی که وارد دولت شده‌اند، ساختار و فرهنگ دیوانسالاری شبیه دیواری است که فرد با آن برخورد می‌کند. از فقدان ساختاری صحبت می‌کنند که امکان تداوم اتصال تصمیمات به نظام اندیشگاهی را از آن‌ها می‌گیرد. اینکه این‌بار از این دیوار بروکراسی عبور خواهیم کرد یا خیر، جای سوال دارد. اما اندیشه ورزان و سیاست پژوهانی که اکنون در دولت هستند با چشم بازتر و با دغدغه اتصال به بدنه نظام اندیشگاهی فعالیت می‌کنند. چراکه اکنون تجربه کار اندیشگاهی و تجربه حضور در دولت را توامان دارند. اکنون به این بلوغ رسیده‌ایم که صحبت از راه‌اندازی صندوق‌های اندیشه‌ورزی و طراحی و پیاده‌سازی سازوکارهای تامین مالی اندیشکده‌هاست.

البته طبیعی است که افرادی هم وارد دولت و به طور کامل جذب آن شوند. طبیعت این فضا، ماندگاری عده قلیلی است.

پس می‌توان اینطور گفت که اقبال حکومت به اندیشکده ها، منجر به بلوغی در اندیشکده ها شده که به طور مثال سازوکارهای تامین مالی اندیشکده ها را به بحثی جدی تبدیل کرده است.

بله. یکی از نشانه‌های رشد و تحولی که نسبت به ۲۰ سال پیش در سال ۱۴۰۱ می‌بینیم، این است که یکی از مهمترین عوامل موثر در توفیق این اقبال به طور جدی پیگیری می‌شود؛ و آن هم تامین مالی اندیشکده‌هاست.

با توجه به فرصت اندکی که داریم، با حدود ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیارد که رقم بسیار ناچیزی در کل اقتصاد کشور است، می‌توان تحولی در فضای کسب‌وکار اندیشگاهی کشور ایجاد کرد. البته باید در نظر داشت که منظور ما از نظام اندیشگاهی صرفا ۳۰۰ مجموعه‌ای نیستند که با این عناوین می‌شناسیم، بلکه گستره‌ای از تمام دانشگاه های کشور و مجموعه‌های پژوهشی را شامل می‌شود و طبعا این به معنای اقتصاد بسیار بزرگتری از ۲۰۰ میلیارد تومان است. در مقام مثال همان‌طور که محصولات پروبیوتیک منجر به تسهیل هضم و بنابراین ارتقای سلامت بدن می‌شوند، اندیشکده ها نیز استفاده از دانش و تجربه نظام نخبگانی کشور را تسهیل و در دسترس می‌کنند. درواقع اندیشکده ها دانش موجود و تولیدشده را در جهت سیاست پژوهی و تدبیر امور کشور مبدل می‌کنند. اکنون این فهم در نظام اندیشگاهی ما شکل گرفته است و جایگاه خود را یافته است. از آن طرف هم دولت آماده‌ای داریم که به این فهم قائل است. در نتیجه این اقبال می‌تواند پایه‌ای برای یک جهش جدی در نظام اندیشگاهی کشور باشد.

بنابراین جمع‌بندی شما از اقبال مطلوب چگونه است؟

اقبال مطلوب و واقعی، مبتنی بر پایداری و توسعه مداوم نظام اندیشگاهی است. پایداری، تاریخ و برند ایجاد می‌کند و مبتنی بر تامین مالی، تامین حقوقی و تامین منابع انسانی است.

منظور از تامین حقوقی، ثبت و پروانه حقوقی است؟

یک مرجعی، مثلا یک باشگاه، باید به تایید و ارزیابی اندیشکده ها بپردازد. این جایگاه نیز باید درون زا و از طریق گردهمایی مجموعه ها باشد. همان‌طور که مشاوره در حوزه مهندسی، ترتیبات مشخصی دارد، انضباط و انتظام در نظام اندیشگاهی نیز ضروری است. باید با این دید به حمایت پرداخت که آیا حمایت‌هایی که اکنون از نهادهای خاص می‌شود، برنامه و اقدامشان مبتنی بر صد سال آینده است؟

با توجه به آنچه در ۱۴۰۱ بر این فضا رفته است، اولویت زیست‌بوم اندیشه ورزی در سال ۱۴۰۲ چه باید باشد؟

این بحث نیاز به یک مقدمه دارد. ابتدا باید درباره نقش نظام اندیشگاهی در انقلاب اسلامی و زیست‌شناسی نظام اندیشگاهی در جمهوری اسلامی صحبت کرد. آیا این نقش، شبیه زیست شناسی نظام اندیشگاهی در غرب است؟

هدف از ایجاد نظام اندیشگاهی در غرب، در همان بدو تولد آن، پیوند نخبگان دانشگاهی و علمی با نخبگان سیاسی و تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری بوده است. نخستین نمونه‌های آن هم آکادمی ها و فرهنگستان ها بودند؛ به طور مثال آکادمی سلطنتی انگلستان. در فرهنگ غربی، حرف بر سر این است که بشر با قدرت علم می‌تواند بدون توجه به امر مقدس، در امر سیاستگذاری مداخله کند و قدرتی که در دست فئودال‌ها و کلیسا بود، در اتفاق روشنگری به دست نخبگان اعاده شد و نخبگان سعی کردند جای کلیسا را در حکومت، نهادهای قانونگذاری و روندهای سیاستگذاری بگیرند. امریکا به عنوان تمدن قالب، بر اساس نظر پدران موسس آن «جمهوری نخبگان» تعریف شده است و سیستم رای‌گیری الکترال موید این نظر است. بنابراین نهادهای اندیشگاهی غربی در بدو تاریخ خود به شدت نخبه گرا و روشنفکرگرا بودند.

بنابراین در غرب، حتی در پیشروترین انقلاب‌ها که به انگلیس، آلمان و فرانسه منتسب است، منشا تحولات مردم نبودند. به همین علت است که همچنان جنبش‌ها و تلاطماتی برای افزایش نقش مردم پیش می‌آید. اما در فرهنگ اسلامی بحث این است که مردم باید ارتقا و تعالی پیدا کنند. بنابراین مردم باید مشارکت و انتخاب کنند. در حالیکه در غرب دولت دغدغه تعالی شهروند را ندارد.

هدف حکومت اسلامی و کسانی که در ایران انقلاب کردند، تعالی مردم و حکومت مردم است (نه تقسیم قدرت!). بنابراین دوستان نظام اندیشگاهی باید در این راستا فعالیت کنند: دخیل کردن مردم در تصمیم گیری ها.

درباره ورود نخبگان به چرخه سیاست سازی کشور، چه در مقام ستاندن قدرت نزد خود و چه در مقام اعاده قدرت به مردم، یک بحثی می‌تواند مطرح شود. نخبگان در نهاد «دانشگاه» بیشتر «کارکردی» رفتار کرده‌اند؛ اما از نخبگان در نهاد «اندیشکده» انتظار می‌رود نقش «کاربردی» (در جهت حل مسئله) ایفا کنند. آیا این تعبیر و برداشتی که از نقش اندیشکده ها در انقلاب اسلامی دارید، واقعا کاربردی است یا صرفا در حد تعریف و کارکردی است؟

در اینجا اولویت‌های نظام اندیشگاهی در سال ۱۴۰۲ مشخص می‌شود. درواقع این نقش و کارکردی که توصیف کردم باید به صورت کاربردی در جهت توسعه انقلاب اسلامی و نهادسازی برای انقلاب اسلامی دربیاید. درواقع ایجاد افق و تصویر آینده برای مردم و سپس کمک به تشریک مردم در سیاستگذاری، کاری است که اندیشکده ها باید آن را جدی بگیرند و از تقلیل نقش‌آفرینی خود بپرهیزند.

در انقلاب اسلامی دو ضلع نخبگان و سیاستگذاران نداریم، دو ضلع مردم و سیاستگذاران را داریم که نخبگان بین این دو (برای برقراری پیوند بین این دو) قرار می‌گیرند. موسسات ایدئولوزیک غربی که مبتنی بر اندیشه ورزی نخبگان به این نقش آفرینی می پرداختند در اوایل قرن چهاردهم هجری تحت عنوان اندیشگاه بیشتر متمایز شدند و شناخته شدند.؛ از میانه قرن ۱۴ نسل های ژورنالیستی و پروپاگاندایی که تحت عنوان اندیشگاه فعالیت می‌کردند پرشمارتر شدند که شما بسیاری از اخبار تحت عنوان اندیشکده های غربی را از این دست موسسات می شنوید. اما تفاوت عمده آن فعالیت‌ها در غرب با آنچه از نقش اندیشکده‌ها در انقلاب اسلامی انتظار می‌رود در این استکه آن‌ها مجبور هستند ند با مردم ارتباط برقرار کنند و به نوعی هدایت جریان افکار عمومی را به دست بگیرند  و البته آن هم در داخل طرحی که نخبگان وابسته به قدرت طراحی کرده اند.، اما اینجا هدف توسعه و حضور مردم در طراحی سیاست‌گذاری‌هاست.

با چه روشی؟

اشاره کردم که با تصویرسازی از آینده. یعنی مجموعه اندیشگاهی ما باید در عین کار تخصصی و کارشناسی خود که لازم و عالی است، برای موضوعات متعدد مجموعه‌های متعدد داشته باشد که تصویرسازی های متنوع از آینده انجام دهند تا مردم بتوانند فعالیت کارشناسی را که متناسب با تصویر دلخواهشان هست، انتخاب کنند. کار اندیشگاهی جای تصمیم گیری را پر نمی‌کند و تصمیم گیری نزد مردم است. بنابراین نقش اندیشکده ها در شکل‌دهی به تصمیمات مردم تعریف می‌شود. بنابراین «ساخت تصویر آینده» مهمترین اولویت نظام اندیشگاهی در ایتدای قرن پانزدهم و در سال ۱۴۰۲ است.

از نظر شما، پنج تا ده اندیشکده یا اندیشه‌ورز که به عنوان مجموعه یا چهره سال بتوان به سیاست‌پژوهان به عنوان الگو معرفی کرد، چه نام‌هایی هستند؟

درست است که اهمیت یک موسسه فکری، به ارزش افراد آن وابسته است؛ اما آنچه ارزش و پایداری ایجاد می‌کند صرف وجود افراد نیست. افراد شاخصی که در این فضا وجود دارند، گرچه اهمیت فردی نیز دارند اما به زعم من تاثیر این افراد بیش از اینکه از جنس قاعده‌گذاری باشد، نوعی از فرهنگ است که به سیاست پژوهان این جسارت و اعتماد‌به‌نفس را می‌دهد که «خودت فکر کن» و «حرف خودت را بزن».

این گفت و گو مربوط به مجموعه گفت و گوهای «بررسی وضعیت زیست بوم اندیشه ورزی کشور در سال ۱۴۰۱» است که در سومین سالنامه جامعه اندیشکده ها منتشر شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا