شفافیت؛ از تلقی تا تجربه
جامعه اندیشکده ها در پانزدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان، پیش نیازهای تحقق شفافیت را از مناظر نظری و تجربی بررسی کرده است.
به گزارش گروه خبر جامعه اندیشکده ها؛ شفافیت، و از یکسو وضعیتی ذهنی است که حاصل روشن شدن نسبت حکمرانی با مدرنیته (به عنوان خاستگاه تولید مفهوم شفافیت) است؛ و از سوی دیگر وضعیتی تجربی است که طی گام های اجرایی و به اقتضای شرایط شکل میگیرد. این دو رویکرد، تقابلی است که میان بهاره آروین و میلاد دخانچی در پانزدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان شکل گرفت. دکتر بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و عضو سابق شورای اسلامی شهر تهران، از منظری عملیاتی و و دکتر میلاد دخانچی، دکتری مطالعات فرهنگی و متخصص در حوزه حکمرانی، از دید فلسفه سیاسی به بررسی بحث شفافیت پرداختند. این برنامه با عنوان «امکانات ساختاری تحقق شفافیت» در ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ از رادیو سراسری اقتصاد پخش شد. در ادامه تفصیل این گفت و گو را میخوانید:
شفافیت چه جایگاهی در حکمرانی خوب دارد؟ و در مقایسه با دیگر وجوه حکمرانی، اولویت با شفافیت است؟
آروین: در کشوری مثل ایران که مسائل حاد و بحران هایی نظیر نرخ تورم، بیکاری، آسیب های اجتماعی وجود دارد، شفافیت مسئلهای بنیادین است که میتواند منجر به حل تدریجی سایر مسائل شود. چراکه اصلیترین مسئله کشور که هر نوع سیاستی را با اختلال مواجه میکند، نارضایتی و بیاعتمادی جامعه است که تلاشهایی را که صورت میگیرد، بینتیجه و هر نوع سیاستگذاری را تبدیل به کلاف سردرگم میکند. این مورد هم ریشه در دو علت دارد: نخست اینکه چون مردم اعتماد ندارند، در اجرایی شدن سیاست ها همراهی و مشارکت نمیکنند. علت دوم هم این است که در یک ساختار فسادزا هر نوع سیاستگذاری در نهایت به هدررفت منابع و نرسیدن به اهداف منتهی میشود. مرور ادبیات و تجربیاتی که در سایر کشورها تولید شده است، نشان میدهد که اصلیترین راه ایجاد و افزایش اعتماد در سطح ملی و نهادی، شفافیت است. بدون شفافیت نمیتوان اعتماد از دسترفته را احیا کرد و به روند هدررفت منابع و احساس بیاعتمادی و فسادی که در جامعه وجود دارد پایان داد.
مبنا و سبب شناسی این وضعیت چقدر به اصلاح وضع موجود کمک میکند؟
آروین: علت یابی و سبب شناسی وضعیتی که در آن هستیم، به پیشبرد شفافیت و حل مسائل پیرامون کمک میکند. اما مسئله این است که شفافیت نسبت به سایر راه حل ها نیازی به بودجه ندارد. وقتی سبب شناسی و گلوگاه ها را شناسایی میکنید، معمولا با راه حل هایی مواجه میشوید که اجرای عملیاتی آن ها مستلزم صرف هزینه و بودجه است.
شفافیت دو کار انجام میدهد: ممکن است خودش راه حل نباشد اما مسائل را شفاف نشان میدهد. به طور مثال اگر یارانه ارز برای ورود کالاهای اساسی را شفاف میکردید، مشخص میشد که بخش عظیمی از این یارانه هدررفت منابع است و به هدف مدنظر نمیانجامد. کار دومی که شفافیت میکند، با کمترین هزینه مسائل را برای شما آشکار میکند. هر راه حل دیگری نیازمند منابع هنگفت است که شاید دسترسی و امکان آن برای همه جوامع و حکومت ها وجود نداشته باشد.
البته باید توجه داشت که شفافیت یک اتفاق دفعی نیست، بلکه مسیری است که وجوه متعددی دارد. بسیاری از کشورها در این مسیر حرکت میکنند، اما ایران در مقایسه با سایر کشورها وضعیت شفافیت در آن مسیر مطلوب قرار نگرفته است.
وضعیت شفافیت در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
آروین: شکل رایج بررسی وضعیت شفافیت، مقایسه وضعیت شاخص های بین المللی شفافیت در کشور است که نشان میدهد در بین ۱۸۰ کشور جهان، رتبه ۱۵۰ ام را داریم و نمره شفافیت ما ۲۵ از ۱۰۰ است. یعنی ایران در شاخص احساس فساد که سازمان شفافیت به صورت سالانه در تمام کشورها بررسی میکند، نمره ۲۵ از ۱۰۰ را دارد. هر چه نمره بالاتر باشد، وضعیت شفافیت بهتر است. اما باید دقت کنیم که این شاخص همه چیز را درباره وضعیت فساد و شفافیت به ما نمیگوید. زیرا سازمان شفافیت در برخی کشورها مثل ایران نماینده مستقیم ندارد و لزوما نمیتواند تمام احساس فسادی را که در یک کشور وجود دارد اندازه گیری کند و صرفا به صورت نسبی جایگاه کشورها را نشان میدهد.
اما طبق بررسی های خودمان از تلاش هایی که در مسیر شفافیت صورت گرفته، که برخی به نتیجه رسیده و برخی عقبگرد داشته است، من فکر میکنم وضعیت شفافیت در ایران خوب است. ما در سالیان اخیر پیشرفت های خوبی در جوزه گفتمان سازی شفافیت داشتهایم. مثلا در شهرداری ها در مدیریت شهری گام های خوبی در راستای شفافیت برداشتهاند. درست است که جایگاه فعلی ما، مناسب نیست اما اگر بتوانیم همین مسیر را جامع تر و فراگیرتر کنیم، مسیر رو به توسعه ای در شفافیت خواهیم داشت.
شاخص احساس فساد به راحتی پایین نمیآید. یعنی حتی در کشورهایی مثل گرجستان که تجربه کاهش فساد داشتند، تا سالیان زیادی آن احساس فساد از طرف مردم گزارش میشد؛ تا اینکه بر اثر اقدامات پیگیرانه، شاخص احساس فساد سقوط کرد و جایگاه این کشور ارتقا پیدا کرد.
شاخص احساس فساد در عین اینکه بینش هایی دارد که وضعیت ما را در مقایسه با کشورها نشان میدهد ولی تمام حرف را نمیزند و ما باید اقدامات عملی را که در کشور در حوزه شفافیت انجام میشود، بررسی کنیم. مثل چقدر پیگیرانه ادامه پیدا میکند، از سطح یک سازمان و شهرداری و وزارتخانه فراتر میرود و در دستور کار ملی قرار میگیرد نشان میدهد که حرکت کشور در مسیر شفافیت چگونه است.
با توجه به تجربهای که در دور پنجم شورای شهر تهران و ریاست کمیته شفافیت شهر هوشمند داشتید، اصلیترین چالش عملیاتی شفافیت در ایران را چه میدانید؟
آروین: من در تجربه خودم در شهرداری و شورای شهر تهران، سه دسته مانع برای پیشبرد شفافیت در ایران داشتم. اولین و به نظرم اصلیترین و مهمترینش غلبه امر غیر رسمی است. حجم بالای پرونده های قضایی نشان میدهد که ما قانون، مقررات، آیین نامه و دستورالعمل های زیادی داریم، اما امور اتفاقا بر اساس رویه های غیررسمی پیش میروند. به طور مثال طبق قانون رایجترین روش معاملات در نهادهای دولتی، مناقصه است که قانون جامع با ریزهکاریهای متعدد دارد. اما در سازمان ها افراد از ظرفیت هایی استفاده میکنند که یا قانون درباره آنها سکوت کرده است یا آن را ایجاد کرده است.یعنی اصطلاحا قانون را دور میزنند. یعنی معاملات به روشی انجام میشوند که منعی برای آن وجود ندارد اما قانونی هم محسوب نمیشود.
ولی کارها اتفاقاً بر اساس یک رویه های غیررسمی در کشور انجام می شود. چون افراد فکر میکنند کار این طوری پیش می رود. مثلاً در مورد رایج ترین روش معاملات، معاملات در نهادهای دولتی باید طبق قانون مناقصات انجام شود که در واقع خیلی قانون جامعی هست و ریزه کاری های متعددی داشته است.
دخانچی: به نظر من پرسش اصلی در این مقام این است که شفافیت به مثابه یک مفهوم و به مثابه یک رفتار یعنی اعمال سیاست، به چه شکلی متولد شد؟ پیشینهاش چه بود و از کجا به وجود آمد؟
مفاهیم در خلا به وجود نمیآیند و تاریخ دارند. یعنی در یک سازوکار و دادوستدی به وجود میآیند. به نظر من پیشینه شفافیت میتواند به ما کمک کند تا امروز بتوانیم آن را موقعیت یابی و درباره چالش های آن بهتر صحبت کنیم. غایت قدرت در نظام سرمایه داری (در اینجا سرمایه داری دارای بار منفی یا مثبت نیست و به طور خنثی از آن استفاده میکنم) بالابردن بهره وری و کسب سود بیشتر است. بنابراین باید فضای کسب و کار امنی را ایجاد کند که دادوستد بهتری رخ دهد و از طریق آن مالیات بهتری کسب کند. حکومت و حکمرانی در چنین سازوکاری باید از جمعیت و جامعه داده و دانش داشته باشد، تا بتواند درک کند مردم چه میکنند. مردم هم وقتی میدانند که بقیه میدانند چگونه فعالیت میکنند، رفتار خود را تنظیم میکنند و اصطلاحا خود را جمعوجور میکنند. در این وضعیت، دانش به شدت موضوعیت پیدا میکند. این تاریخی دارد که ذیل مناسبات شکل گیری دولت مدرن به وجود آمده و مفهوم شفافیت را متولد کرده است.
به عنوان یک متخصص حوزه حکمرانی، موانع ساختار شفافیت را در ایران چه میدانید؟
دخانچی: بزرگترین مانع شفافیت این است که هنوز تکلیفمان را با دولت مدرن مشخص نکردهایم. یعنی نمیدانیم که آیا دولت مدرن را با همه سازوکارش پذیرفتهایم یا نپذیرفتهایم؟ دولت مدرن، خود را در قالب یک قلمرو تصور میکند و میگوید این قلمرو من است و من روی این جمعیت اعمال قدرت میکنم تا سازوکار زندگی بدنی آنها را بتوانم منظم کنم و همین اولویت اول دولت مدرن و غایت دولت مدرن است. من ریشه عدم شکلگیری شفافیت را در این میبینم که ما هنوز نتوانستیم در کشور خودمان در مورد اینکه وظیفه اصلی قدرت چیست، به یک جمعبندی برسیم. من معتقدم که ما هنوز حتی نتوانستیم بسیاری از مشکلات و چالشهایمان را در سطح نظری با مفهوم منافع ملی حل کنیم. منافع ملی یعنی فقط به فکر منافع خودت باش و به خاطر اینکه به فکر منافع خودت باشی باید بتوانی ثروت بیشتری کسب کنی، یعنی منافع بیشتر با مکانیزم های اقتصادی معنیدار میشود.
وقتی که عامل های بازار، قدرت فسادی پیدا میکنند؛ قدرت فرهنگی هم مطالبه میکنند و سبک زندگی معطوف به خودشان را مطالبه میکنند. اگر عناصر سبک زندگی فرهنگی که مورد مطالبه بعضی از اقشار حاضر در بازار در تعارض با نگاه های اعتقادی ما قرار بگیرد باید چه کار کنیم؟ ما برای این ها راه حل های جدی نداریم.
دخانچی: اتفاقا در مورد راه حل ها حرف نمیزنیم و آنها را به حاشیه میبریم. من اعتقاد دارم هنوز نتوانستیم با مقوله دولت مدرن مسئلهمان را حل کنیم؛ تا برسیم به مفاهیمی مثل شفافیت که ذیل دولت مدرن معنیدار شدهاند. من اگر بخواهم کمی شفافتر و صریحتر صحبت بکنم، باید بگویم که ما هنوز نتوانستهایم مشکلمان را با لیبرالیسم حل کنیم. نمیگویم که خوب یا بد است، اما مطمئنم که هنوز در انگاره های گفتمان رسمی ما لیبرالیسم یک فحش محسوب میشود. در صورتی که وقتی به عقبه اول انقلاب هم برگردیم در تفکر شهید بهشتی یا شهید مطهری، یک نوع گفت و گو با گفتمان های جدید مثل لیبرالیسم و مارکسیسم وجود دارد. در واقع پس از آن تفکرات اولیه انقلاب و مدتی بعد از انقلاب، ما هیچگاه نتوانستیم با الهیات دولت جدید تکلیف خودمان را مشخص و حل کنیم. و چون نتوانستهایم نسبت خود را با اقتضائات قدرت جدید مشخص کنیم، در یک بی نظمی خاصی به سر میبریم و به لحاظ نظری نمیدانیم چه کسی چه کاری را با چه غایتی باید انجام بدهد. در چنین وضعیتی، شفافیت در لحظه و ذیل بازی های قدرت و با احتمال مصادره متولد میشود. درواقع افشای فساد، مطالبه گری از جانب جامعه مدنی است. اما میبینید که افشاگری زمانی که به نفع جریان های سیاسی است، دنبال آن را میگیرند وگرنه برای آن مانع میتراشند.
آروین: از نظر جامعه شناسی و بحث عملیاتی، میدانی و روی زمین جهان آنقدر یکدست نیست که مثلا دولت مدرن در سایر کشورها یک منظومه بینقص و یکپارچه باشد و شفافیت به دروتخته آنها بخورد و اینجا نگیرد چون آن منظومه بهم پیوسته رخ نداده است.
اینکه شفافیت در اینجا محقق نمیشود، خیلی مرتبط به این نیست که تکلیفمان را با دولت مدرن معلوم نکردهایم. در حکومت پهلوی اول و دوم هم که تکلیفشان با دولت مدرن مشخص است، وضعیت شفافیت یا فساد تمایز خاصی با الان نداشته است. تاریخ شفاهی هاروارد نشان میدهد مسئولین آن زمان معتقدند علت سقوط پهلوی را فساد میدانند و کلیدواژه فساد را در غالب مصاحبه های مجموعه دارید. از رئیس بانک مرکزی تا وزیر و وکیل معتقدند که فساد تا مغز استخوان حکومت نفوذ کرده بود.
البته من نمیگویم بحث آقای دکتر هیچ وجهی ندارد. ولی از منظر جامعه شناسی ترجیح میدهم روی شکل عملیاتی شفافیت در کشور متمرکز شویم. بنابراین من فکر نمیکنیم ابتدا باید در حیطه ایده، شفافیت را درست کنیم و سپس وارد سطح واقعیت شویم. این دو در رفتوبرگشت هستند. گامهایی که در مسیر واقعیت برمیدارید، ایده های متفاوتی پیدا میکند و تجربه مدرنیته در هر کشور را خلق میکند. در کتاب «تجربه مدرنیته» آمده است که ما فکر میکنیم مدرنیته یک پدیده یکسان است که وقتی وارد کشوری میشود یا با سنت، فرهنگ و مدهب آن میخواند یا نمیخواند. اما واقعیت این است که کشورها بر اساس سنت، تاریخ و مذهبش، تجربه منحصر به فرد خود را از مدرنیته خلق میکند.
دخانچی: من موافقم که نباید بحث را صرفا نظری کرد اما به عنوان کسی که حکمرانی مدرن ایرانی را از منشا تا امروز مطالعه میکنم در فضای پساانقلابی به طور خاص میبینم دو آنتولوژی، جهان بینی و هستی شناسی مختلف وجود دارد. دولت مدرن، الهیات یا اصطلاحا شریعت خودش را دارد. معمولا وقتی از شفافیت صحبت میکنیم تصور این را داریم که یک سیاستمدار که مجموعهای از سیاست ها را اعمال میکند، یک داده ای دارد و باید آن داده را انتشار بگذارد. این، تلقی عام از شفافیت است. در صورتی که بنیادیترین منبع تولید شفافیت، علوم انسانی مدرن است. اصلا علوم انسانی مدرن یعنی چه؟ یعنی سودای داشتن دانش نسبت به همه امور. چرا علوم انسانی متولد میشود؟ نه به خاطر اینکه مردم دنیای جدید، نسبت به مردمان دوره قبل انسان های دانشمند تری هستند. انسان امروز به خاطر اعمال خود و اراده های خود باید فهم بهتری از شرایط داشته باشد. بنابراین علوم انسانی شکل میگیرد که دسترسی انسان را به داده و دانش حوزه های متعدد ایجاد و تقویت میکند. وقتی از علوم انسانی جدید صحبت میکنیم، میبینیم که در ایران دسترسی به منابع داده و امکانات دانشی برای مطالعه حوزه های متعدد وجود ندارد. من در حوزه فرهنگ، مطالعه و رصد میکنم، اما دیتایی نیست که با اتکای به آن دانشی تولید کنیم که معتبر برای سیاستگذاری و قابل ارائه در کنفرانس ها باشد. در سایر حوزهها نیز چنین وضعیتی برقرار است و سیر ساده تولید دانش برقرار نیست.
وقتی هنوز تکلیف خود را علوم انسانی مشخص نکردهایم، امروز مفهوم شفافیت را تولید میکنیم و عملیات آن را بالا میبریم اما فردا همین گروهی که آن را وارد کردند مانع آن میشوند.
آروین: این، دو گونه زاویه دید به موضوع است. این واقعیت است که یک جریان سیاسی طرح شفافیت آرا نمایندگان را طرح کرد و سه دفعه این طرح به صحن مجلس رسید و با مخالفت همان نمایندگان مواجه شد؛ اما نباید روی تجربه های کوچک ناامیدکننده متمرکز ماند و باقی تحولات را ندید. اما در همین مجلس تجربه شفافیت شوراها و شهرداری ها را هم داشتیم؛ که به کلان شهرهای کشور گسترده شد. من هم تصور میکردم که شفافیت یک نهال است که تعویض تیم و جریان سیاسی، بشکند و تداوم نداشته باشد. اما همین تیم جدید در کرمان حتی شفافیت شهرداری را فراتر از تجربه تهران بردند و علاوه بر شفاف کردن مدیران، حقوق و مزایای کارمندان را نیز در نظر گرفتند. پس در کنار تجربه های ناامیدکننده و عقب گرد، پیشروی و گام رو به جلو نیز داریم. و این جلو و عقب رفتن ها طبیعی است؛ چراکه هیج سیاستمداری شفافیت را نمیخواهد و حوزه سیاست ذاتا غیرشفاف است.
یکی از مورخان معاصر میگوید دموکراسی رایج به نقطهای از استبداد رسیده است که به هیچ وجه مایل به شفافیت نیست.
آروین: من در سیاست بودهام و میدانم که عدم شفافیت بخش جدایی ناپذیر سیاست است و اگر این الزام از سمت شهروندان نباشد، حتما غیرشفاف عمل میکند. بنابراین اینطور نیست که همه دنیا مسائل فلسفیشان را حل کرده باشند و با شفافیت تمام رفتار میکنند.
دخانچی: همین عقل و تجربهای که ازش صحبت میکنیم، همین مواجهه ما با مفاهیم عجیب و غریبی است که هنوز نتوانستهایم مشکلمان را با آنها حل کنیم.
من کاملا موافقم که دولت مدرن در یک دیالکتیکی بین میراث قدیمی و اقتضائات جدید شکل میگیرد و عیار مصلحت نیز باید در آن سنجیده شود. حرف من این است که دولت مدرن اقتضائات خودش را دارد و اینطور نیست که دکمه شفافیت را روشن کنیم و شفاف شویم. حکمرانان ما هنوز اقتضائات حکمرانی جدید را نمیدانند. من موافقم که به عنوان یک کنشگر نمیتوانیم معطل مباحث تئوریک بمانیم و باید در لحظه کنشگری کنیم. تجربه ای که در برنامه تلویزیونی «فاز» همین کنشگری را با نوجوانان تجربه کردیم. شرکتکنندهها باید کنشگری میکردند، طومار پر میکردند، امضا میگرفتند و کنش را یاد میگرفتند. اما خوب است که گاهی عقب بایستیم و سعی کنیم ریشه ها را بفهمیم.
در شهرداری کرمان هم شفافیت انتخاب شد، چون گرایش های عدالت خواهانه داشتند. اما همین جریان عدالت خواهی با چه چالش ها و هجمه هایی مواجه است؟ ما وقتی میتوانیم شفافیت را جدی بگیریم که صرفا محدود به نهادهای مدنی نباشد. خود شهرداری، نسبت به سایر نهادها مثل مجلس، ریاست جمهوری و امثالهم، یک نهاد مدنی محسوب میشود. بگذریم که در ایران شهرداری ها هم نهادهای مدنی نیستند!