پیشنهاد تشکیل فراکسیون خلیج فارس در مجلس شورای اسلامی
جامعه اندیشکده ها در هفدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان، اهمیت اقتصادی خلیج فارس برای ایران را بررسی کرده است.
به گزارش گروه خبر جامعه اندیشکده ها؛ ناامنی و بی اعتمادی کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به جمهوری اسلامی ایران و حضور پایگاه ها و نیروهای خارجی به خصوص امریکا در منطقه، نوعی از اولویت های نظامی و امنیتی را برای حاکمیت ایران ایجاد کرده است؛ که مانع از توجه و بهره برداری اقتصادی به خلیج فارس و جزایر ۲۸ گانه آن شده است.
در هفدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان، مسعود رضایی، قائم مقام مرکز مطالعات خلیج فارس و محمدرضا محمدی، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه و خلیج فارس از مرکز آینده پژوهی جهان اسلام این بحث را دنبال کردهاند.
در ادامه، گزارش مکتوب میزگرد رادیویی «نگاه اقتصادی به خلیج فارس» را میخوانید.
به نظر شما اهمیت خلیج فارس در چیست؟
محمدی: در اهمیت خلیج فارس باید از نگاه تک بعدی فاصله گرفت. مباحث سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی مواردی هستند که به موضوع خلیج فارس گره خوردهاند. از لحاظ اقتصادی ۵۶۵ میلیارد بشکه نفت در منطقه خلیج فارس تا دهانه تنگه هرمز واقع شده است؛ که حدود ۶۳ درصد از ذخایر شناختهشده نفت جهان را شامل میشود. نکته ای که باید اضافه کرد اینکه این نفت، نفت ارزان قیمتی است. چراکه به واسطه عمق کم خلیج فارس، استحصال نفت بسیار اقتصادی است و حتی زمانی که نفت به قیمت بسیار پایینی برسد (که این اتفاق بارها افتاده است)، همچنان استحصال نفت از منطقه خلیج فارس بهصرفه و اقتصادی است. امروز ۴۱ درصد از نفت جهان از خلیج فارس تامین میشود. برخلاف تصوری که در ایران و دنیا غالب شده است که اهمیت نفت کم میشود و شاید سال های آینده سال هایی باشد که استفاده کمتری از منابع فسیلی مثل نفت و گاز شود، موسسه انرژی آمریکا در سال ۲۰۱۹ تحقیقی را انجام داد و پیش بینی کرد تا سال ۲۰۳۰ حدود ۶۵ درصد از نفت جهان از منطقه خلیج فارس تامین میشود. این پژوهش به سمت اقتصادیبودن و سرمایهگذاری عظیم برای استحصال از منطقه خلیج فارس ارائه شد.
بعد دیگر اهمیت موضوع خلیج فارس به حضور نظامی قدرت های فرامنطقه ای مربوط است. ناوگان پنجم دریایی ایالات متحده در بحرین حضور دارد و ۷ هزار سرباز در سنتکام حضور دارند. در کویت ستادی به عنوان ارتش مرکزی آمریکا با ۱۳ هزار سرباز ، در عمان ۷۰۰ سرباز، پایگاه آمریکا در قطر ۱۳ هزار نیروی آمریکایی دارد. در ایالات متحده عربستان یک باند پروازی برای هواپیما b۵۲ دارد که حدود هزار نیروی امریکایی در آن حضور دارند که امریکا، جنگ عراق را نیز از همین پایگاه عربستان مدیریت کرد. در پایگاه الظفره امارات هم حدود ۵ هزار سرباز آمریکایی حضور دارند که به بحث امنیتی و نظامی منطقه خلیج فارس دامن میزند.
از تعارضاتی نیز که در دو سوی آب وجود دارد، نباید غافل شد؛ که در کنار تعارضات قومیتی و مذهبی بین شمال نشینان خلیج فارس در ایران و جنوب نشینان خلیج فارس در کشورهای عربی، خلیج فارس را به ژئوپلتیکی پر تنش تبدیل کرده است.
تعارضات میان کشورهای مختلف از نظر دریافت انرژی یا بازار مصرف داخلی خود، به اهمیت منطقه خلیج فارس افزوده است. بنابراین به عقیده من اهمیت این منطقه باید به چهار جهت مورد بررسی قرار بگیرد: سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی.
رضایی: اگر ما بخواهیم ظرفیت های مغفول و ناشناخته کشور در خلیج فارس را مورد بررسی قرار دهیم طبیعتا باید روی مسئله جزایرمان متمرکز شویم. ایران مجموعا در خلیج فارس ۲۸ جزیره دارد و جزء محدود کشورهای جهان محسوب میشود که از تعداد قابل ملاحظهای جزیره در یک محدوده یا یک پهنه آبی برخوردار است. در این بین ۱۶ جزیره هستند که دارای قابلیت سکونت پذیری و پیاده سازی پروژه ها در زمینه های مختلف (عمرانی یا صنعتی) هستند.
متاسفانه طی دهه های اخیر، در مقابل توسعه مناطق جنوبی خلیج فارس، در نواحی شمالی که محدوده آب های سرزمینی ایران محسوب میشود، رکود و انجماد وجود دارد و ظرفیت های بالقوه جزایر ایرانی به سمت بالفعلشدن پیش نرفته است. این نشان میدهد که سیر بهره مندی از ظرفیت های خلیج فارس، برای دولت های ایران بیاهمیت یا کماهمیت بوده است. جایگاه جزایر برای ایران زمانی مشخص میشود که در نظر بگیریم کشوری مانند امارات متحده عربی به دنبال ظرفیت سازی و خلق موقعیت پیش میرود و اقدام به احداث جزایر مصنوعی در حاشیه جنوبی خلیج فارس میکند.
نخستین پیامد منفی این تفاوت در شمال و جنوب این پهنه آبی، این موضوع را تداعی میکند که ایران همچون کشورهای حاشیه خلیج فارس توانایی تدارک توسعه و زمینه سازی تحولات بنیادین را ندارد. که این زیبنده ساختار سیاسی حاکم بر کشور نیست. بنابراین از نظر من پیش از هر اقدام، نیاز است در فراکسیون جزایر خلیج فارس را در مجلس شورای اسلامی تشکیل دهیم؛ که میتواند متشکل از نمایندگان استان هرمزگان، استان بوشهر و استان خوزستان و هدف استراتژیک این فراکسیون، پی ریزی توسعه جزایر و توانمندسازی تجارت دریایی و همچنین بحث توسعه گردشگری جزایر باشد. در این بین باید از حضور بخش خصوصی و سرمایه گذاران مرتبطی که با معافیت های ویژهای مواجه باشند، همراه با اخذ طرح و برنامه های توسعه محور، استقبال قابل توجهی شود.
من تصور میکنم فرآیندی که با نگاه توسعه محور همراه و هدف آن پیشبرد تجارت دریایی و گسترش توریست منابع اکتسابی باشد، با سیاست های حوزه انرژی نیز مطابقت خواهد داشت. یعنی تحقق توافق در مذاکرات هسته ای، امکان حضور سرمایه گذاران بین المللی را نیز فراهم خواهد کرد.
در مورد حوزه انرژی و ذخایر اثباتشده، ایران از نفت و گاز بسیاری برخوردار است و ذخایر استراتژیک بسیاری از لحاظ قدرت منابع فسیلی در خلیج فارس دارد. اما متاسفانه ایران مسیر طولانی برای بهره بری از منابع خود دارد. ایران، دومین دارنده منابع گازی و سومین دارنده منابع استراتژیک نفت است، اما جایگاه ایران در تجارت حوزه انرژی های فسیلی به هیچ وجه شایسته جایگاه کشور ما نیست. ما باید از این ذخایر خدادادی حداکثر بهره برداری و منابع به دست آمده از آن را صرف توسعه پایدار کشور کنیم. ما باید از فروش صرف منابع فسیلی فاصله بگیریم و درآمد حاصل از آن را خرج حقوق کارمندان دولتی کنیم! بهتر است که این مسیر در یک فرایند توسعه محور صورت بگیرد و سرمایهگذاری گسترده داخلی و خارجی برای توزیع صنعتی نفت و گازمان داشته باشیم.
اشاره ای که به تفاوت توسعه بین شمال و جنوب خلیج فارس داشتید، بسیار مهم است؛ به طور مثال تبدیل امارات به پایگاه مهم تجاری و ترانزیت منطقه. در ایران چرا این نعمت خدادادی دیده نشده یا از آن استفاده نشده است؟
رضایی: بحران های غرب آسیا در دهه گذشته، باعث این تضادها بین شمال و جنوب شد. اما ما به سمت ژئوپلتیک حرکت کردیم و نگاهی که منتج به توسعه شود، در چارچوب دولتین ایران از حزب های مختلف هیچگاه شکل نگرفت.
در ایران، یک تعصب خاصی حول خلیج فارس شکل گرفته و حتی تشدید شده است. در ادامه آن، شعار «خلیج همیشه فارس» نیز رایج شد. اما چرا این تبیین صورت نگرفت که اگر خلیج فارس به عنوان یک اصل و اساس مطرح است، به این زوایای پنهان نیز پرداخته شود؟
محمدی: جناب رضایی و جناب پارساپور در مرکز مطالعات خلیج فارس سالها روی این موضوع کار کردهاند. بنده هم مدتی افتخار همکاری در موضوع خلیج فارس داشتهام و فکر میکنم باید نگاه فراتری به این موضوع داشته باشیم. ما دچار ناکارآمدی در حوزه قدرت نرم در عرصه سیاست خارجی هستیم؛ که به مسئله خلیج فارس نیز تسری دارد. با این توضیح که ما در حوزه های مفهوم سازی در عرصه بین المللی و تبلیغات رسانه ای نتوانستهای مفهوم خلیج فارس را حداقل به سازمان های ذیصلاح بین المللی برسانیم.
فراموش نکنیم بخش عمدهای از اقدامات صورتگرفته توسط کشورهای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران، که اکنون خنثی شده است؛ دست ما را در بسیاری از حوزه ها بسته بود. در عین حال ظرفیت هایی نیز وجود دارد که با صرف هزینه میتواند بالفعل شوند. این هزینه ها در وهله نخست یک برنامه ریزی رسانه ای در سطح بین المللی را شامل میشود که تعاملات بین المللی با موسسات مختلف در مرکز مطالعات خلیج فارس در همین راستا بودهاند. مرکز مطالعات خلیج فارس، مجموعهای خصوصی است که بودجه چندانی ندارد.
تغییر نام و مفهوم خلیج فارس، بخشی از یک سناریوی بلندمدت است که از سمت کشورهایی که با ایران خصومت داشتند پیش میرود و تقابل با یک مفهوم تاریخی هزینههای سنگینی برایشان داشته است، اما این کار را انجام دادند تا خلا هویتی خود را پوشش دهند و به یک مفهوم سازی هویتی را برای خود شکل دهند. در نقطه مقابل ما نیز به برنامه بین المللی و هزینه برای صیانت از نام خلیج همیشه فارس داریم.
ضمن اینکه نباید تمام تمرکزمان را معطوف به نام کنیم و از اقدامات دیگری در زمینه اقتصادی و توریسم غافل شویم.
چرا در عصر فرا ارتباطات، ایران به عنوان کشوری با تاریخ و تمدن دیرپا که سواحل و امکانات آن شناخته نشده است؟
محمدی: این جزایر ۲۸ گانه حتی در کشور خودمان نیز ناشناخته هستند. وقتی تبلیغات داخلی تا این حد ضعیف بودهاند، قطعا در سطح بین المللی نیز نباید توقع داشته باشیم یک توریست اهل امریکای جنوبی اطلاع دقیقی از طبیعت و ژئوپلتیک خلیج فارس داشته باشد. جزیره های مرجانی بسیار زیبا و ناشناخته هایی که در استانهای جنوبی ایران وجود دارد، نیازمند تبلیغات منسجم و بیشتری هستند و این ظرفیت را دارند که آن شناختی که از دبی، دوحه و منامه در حال شکلگیری است، درباره آنها نیز اتفاق بیفتد.
علت واگرایی درباره خلیج فارس به عوامل سیاسی بازمیگردد. حرکت در مسیر همگرایی چگونه ممکن است؟
رضایی: درباره منطقه خلیج فارس، ۴ حوزه یا جغرافیای سیاسی وجود دارد: حوزه اول شبه قاره در شمال شرق؛ حوزه دوم ایران در شمال؛ حوزه سوم بین النهرین در شمال غرب؛ و حوزه چهارم عربستان در جنوب وجود دارند. که دو حوزه اصلی شمال و جنوب، دو حوزه دیگر را تحت تاثیر قرار دادهاند. حوزه شمال که شامل ایران میشود، طرفدار همگرایی و هوادار تعامل بین نیزوهای منطقه ای است. اما حوزه جنوب به دلیل تعارضات درونی و عدم اعتماد به نفسی که در ساختار سیاسی آن موج میزند، همواره به دنبال کسب امنیت از جانب قدرت های فرامنطقه ای و در مجموع واگرایی الگوی غالب آن بوده است. درواقع کشورهایی که در قرن بیستم در حاشیه جنوبی خلیج فارس شکل گرفتهاند، فاقد شاخص های لازم جهت کشور بودن و مناسبات دولت-ملت هستند و احساس مشترک ملی میان اتباع آنها برقرار نیست. بهویژه که درصد قابل ملاحظه ای از جمعیت این کشورها به عنوان کارگر در آنها سکونت دارند و باید گفت مهاجران رسمی و غیررسمی محسوب میشوند.
نکته دیگر درباره کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در مقایسه با ایران این است که گرچه دولتهای مختلف در ایران میآیند و میروند اما واحد جغرافیایی ایران تثبیت شده است. درحالیکه کشورهای عربی هنوز به مرحله تثبیت جغرافیایی نرسیدهاند. یعنی هنوز این نگرانی وجود دارد که ساختار جغرافیایی آنها با از بین رفتن حاکمیت از بین برود. بنابراین یک دغدغه امنیتی در سراسر جنوب خلیج فارس وجود دارد.
به نظر من هدف اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید ترویج و پمپاژ این موضوع به دولتها باید که ایران ملاحظات و دغدغه های امنیتی این کشورهای تازه تاسیس را کاملا درک میکند و به آنها احترام میگذارد. اخبار خوبی که از ارتباطات بین ایران و عربستان طی ماههای گذشته با میانجیگری عراق صورت گرفته است، در همین راستاست. من امیدوارم که این ارتباطات سبب همگرایی شود و یک برنامه ویژه در گفتگوهای ایرانی ها و عربستانی ها باز شود و آن برنامه در رابطه با بحث یمن باشد. امیدوارم برطرفشدن بحث یمن، سرآغازی بر حلوفصل سایر منازعات باشد.
محمدی: در تکمیل فرمایش جناب رضایی و در پاسخ به اینکه واگرایی را صرفا در حوزه سیاسی قلمداد کردید، باید عرض کنم که پژوهشی داشتهام که طی آن عوامل واگرایی و همگرایی ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس احصا شده است. این پژوهش نشان میدهد که واگرایی را باید در حوزه اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی ببینیم. عوامل سیاسی صرفا یک بخش از این موضوع هستند. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس علیرغم موضع مثبتی که ایران بارها پس از انقلاب اسلامی داشته است، با نوعی بدبینی دستوپنجه نرم میکنند که رابرت جرویس آن را معمای امنیت میداند. جرویس میگوید معمای امنیت این مفهوم را دارد که هر اقدامی از جانب کشور همسایه برای افزایش امنیت خودش به زعم آن کشور به عنوان یک اقدام خصمانه تلقی میشود. جرویس نتیجه معمای امنیت را انباشت تسلیحاتی میداند. این موضوع درباره خلیج فارس بسیار واضح قابل مشاهده است. ما برای حفاظت و دفاع از کشور خود توسعه نظامی کاملا بومی داریم، اما به زعم کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس که بدبینی سیاسی و امنیتی نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند، یک اقدام تنش زا تعبیر میشود و نتیجه آن خریدهای هنگفت تسلیحاتی و انباشت تسلیحاتی شده است می شود خلیج فارس را به یک زرادخانه سلاح های نوین بین المللی تبدیل کرده است.
از وجهی دیگر، فارغ از عوامل سیاسی، تعارضات مذهبی نیز در این منطقه تعیینکننده هستند. جمهوری اسلامی ایران به سمت تشیع گرایش دارد و در حاشیه جنوبی به خصوص در عربستان سعودی بحث وهابیت و در قطر سلفی گری پررنگتر است؛ که این نوعی واگرایی ایجاد میکند. مباحث فرهنگی، قدمت تاریخی دارند و نمیشود منکر آن شد. در حوزه اقتصادی نیز تعارضاتی وجود دارد. اقتصاد ما و اقتصاد کشور های جنوبی حاشیه خلیج فارس اقتصاد رقابتی است و هر دو نفت فروش هستیم. رقابت در بازار نفت، به این واگرایی دامن زده است و باید بپذیریم که همگرایی حداقل در پنج دهه آینده ممکن نخواهد بود. از نظر ما شاید یک قطری و یک بحرینی تفاوت پوششی و زبانی نداشته باشند، اما لایه های پنهان اختلافات عمیق این دو کشور را درک نکنیم. نمونه این اختلاف را در سال ۲۰۱۷ بین عربستان و قطر میبینیم که زخم کهنه اختلافاتشان باز شد.
اوایل دهه ۱۹۹۰ امیران حاشیه جنوبی خلیج فارس و کشورهای کوچک در منطقه شرقی، خدمت پادشاه عربستان میرسیدند و عرض احترام میکردند؛ که این موضوع از سال ۱۹۹۲ و بعد از درگیری مرزی قطر و عربستان دیگر اتفاق نیفتاد! درواقع بین این کشورها اختلافات بسیاری وجود دارد که حتی ایجاد پول واحد نیز هنوز محقق نشده است.. بنابراین درباره همگرایی باید واقعبین باشیم که ما میتوانیم تنش ها را کاهش دهیم اما نباید توقع داشته باشیم که با وجود عادی سازی روباط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و پیچیدهترشدن مسائل، بتوانیم یک همگرایی مطلق و کامل ایجاد کنیم.
امروز پای اسرائیل و ترکیه به خلیج فارس باز شده است. این تحولات چه تاثیری بر وضعیت اقتصادی ایران گذاشته است؟
رضایی: دامنه نگرانی هایی که آقای محمدی توضیح دادند، در حال گسترش و دستدرازی به سمت قدرت های فرامنطقه ای هم در حال فزونی است. با توجه به تعمیق روابط ترکیه با اسرائیل که اخیرا بروز و ظهور پیدا کرده است، باید توجه داشته باشیم که یک بلوک امنیتی منفی مقابل ایران شکل گرفته است که قطعا ابعاد اقتصادی نیز به دنبال خواهد داشت. طبیعی است که که این بلوک نهتنها به دنبال محدود کردن ایران در جبر جغرافیایی خودش هست، این ذهنیت را هم دنبال میکند که ایران تحت هیچ شرایطی از توانمندیهای اقتصادی خود بهرهمند نشود.
تصور کنید کشوری مانند ایران با این میزان از اهمیت با توجه به توان موشکی بالا، برخورداری از توانایی پهپادی عظیم (که حتی مدتی پیش ژنرال مکنزی فرمانده سنتکام اعلام کرد که این توان باعث شده که ایالت متحده برای نخستین بار از جنگ کره تفوق و برتری عملیات هوایی خود را از دست بدهد) در کنار ظرفیت رشد اقتصادیای که دارد، میتواند جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای کاملا تثبیت کند. توان بازدارندگی نظامی و اقتصاد پویا، دو بال یک کشور توانا محسوب می شوند.
در اینجا گریزی هم به سیاست های رژیم صهیونیستی در بحث برجام میزنم. یکی از دلایل مخالفت رژیم صهیونستی با تحقق برجام، بحث اقتصادی مطرح میشود. من حتی تصور میکنم که رژیم صهیونیستی نگران بازدارندگی هسته ای ایران نیز نیست و بیشتر نگران توانمندی عظیم اقتصادی ایران است که در یک شرایط برابر با سایر کشورها تعامل داشته باشد. بنابراین ما نیاز به بازتعریف سلسله روابط با همسایه های جنوبی خود داریم که شاخصه اش باید ثبات و صلح پایدار باشد.
جمع تولید ناخالص داخلی ۸ کشور حوزه خلیج فارس بالغ بر ۲۱۰۲ میلیارد دلار است که ۳۲ درصد آن متعلق به اقتصاد عربستان و ۲۱/۳ درصد آن متعلق به اقتصاد ایران است. این حجم از تولید ناخالص داخلی در این منطقه استراتژیک تقریبا با هشتمین اقتصاد بزرگ دنیا برابر است. حجم انبوه منابع انرژی های فسیلی در این منطقه سبب شده است که قدرت های فرامنطقه ای به آن نگاه ویژهای داشته باشند. در نتیجه ۸ کشور ساحلی خلیج فارس وارد مناقشه و دستهبندی غیردوستانه شدهاند.
اوضاع ایران نسبت به سایر کشورهای خلیج فارس با برخی شاخصها قابل تشخیص است. شاخص جهانی کار و فنی که یک شاخص مهم فعالیت اقتصادی محسوب میشود، در منطقه خلیج فارس به این صورت است: امارات جایگاه ۲۶ جهان و رتبه اول منطقه را دارد؛ قطر بعد از امارات جایگاه دوم منطقه و جایگاه ۲۸ جهان را برخوردار است؛ اما ایران رتبه نامطلوب ۶۴ جهان و آخر منطقه را دارد. این آمار برای پیش از شیوع بحث کرونا بوده است. در شاخص آزادی اقتصادی هم جایگاه ایران بسیار ضعیف و رتبه ۱۶۸ جهان است. درحالیکه امارات بالاترین رتبه آزادی اقتصادی منطقه و جایگاه ۱۴ را به دست آورده است. زیرساخت های هوایی ما هم به دلیل تحریم ها فرسوده شده است و سبب پایین بودن رتبه ایران شده به طوری که رتبه ایران در کیفیت زیرساخت هوایی در جهان ۱۳۲ از ۱۶۰ کشور است و از بسیاری از همسایگان در خلیج فارس عقب افتادهایم. امارات در رتبه ۷ جهان در شاخص کیفیت زیرساخت هوایی قرار دارد. رتبه قطر ۱۴، رتبه عمان ۲۹ و رتبه بحرین ۳۰ است.
در جمعبندی این بحث باید عرض کنم که در جهان امروز اقتصاد از مهمترین عناصر بنیادین تقویت قدرت ملی محسوب میشود. در چند دهه اخیر هیچ کشوری هم نتوانسته که بدون تجارت های فرامرزی، صادرات و جذب سرمایه و فناوری از دیگر کشورها، دستاورد اقتصادی قابل ملاحظهای داشته باشد. بنابراین ما باید روی عوامل همگرا در منطقه متمرکز باشیم. قلمرو جغرافیایی مشترک، موقعیت همسایگی، تجارت، سرمایه گذاری مشترک، دین و ارزش های فرهنگی مشترک، منابع نفت و گاز مشترک، صیانت از محیط زیست دریایی همچنین توسعه گردشگری و همکاری علمی دانشگاهی، نمونهای از این موارد هستند.
ایران امن با مرزهای امن، آب های امن و همسایگان امن، امنیت بیشتر و باثباتتری خواهد داشت و تنش، ناامنی و تقابل با همسایگان این امنیت را به مخاطره میاندازد. من هم مثل جناب آقای محمدی این تصور را ندارم که بتوانیم ارتباط تنگاتنگ، قوی و پایدار داشته باشیم ولی میتوانیم هدف خود را کاهش تنش با همسایگان تعریف کنیم و منافع اقتصادی خود را پیگیری کنیم.
بیتوجهی ایران به مسئله آب ها در خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر، ناشی از غفلت است یا سیاستگذاری های اشتباه؟
محمدی: کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به واسطه تنگناهای آبی، از ۵۰ سال پیش به سمت شیرین کردن آب خلیج فارس حرکت کردهاند و تکنولوژیهای خوبی در این زمینه وارد کردهاند. این کشورها بالغ بر ۳۷ کارخانه آب شیرین کن مستقر کردهاند که مشکلات امنیتی هم دارند اما تنها راه پیش روی آنها بوده است، بنابراین باعث شورتر شدن آب دریا شده و مسائل محیط زیستی به بار آورده است. اما ایران با وجود اقلیم خشکی که دارد و بحران آبی که اخیرا بسیار واضح شده است، در فکر استفاده و بهره برداری از این آب ها نبوده است. پروژه خطوط لوله انتقال آبی که از دریای عمان پیش میرود، نشانه ای است از اینکه بالاخره ما هم وارد استفاده از این آب ها شدهایم. در کل فکر میکنم این بیتوجهی را نه میشود از غفلت دانست و نه سومدیریت. به نظر من آن تنگنا برای کشور ما آنقدری محسوس نبوده است که به سمت استحصال این آب ها برود.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس همچنین درباره ساخت جزایر مصنوعی نیز کارهای بسیاری انجام دادهاند و در حال تغییر اقلیم منطقه و دریا هستند. شاید ما هم باید این حوزه شویم و تعادلی در این بهره برداری ایجاد کنیم.
موردی که به غفلت مربوط میشود، ظرفیت بالای اورهال کشتی در تنگه هرمز است که نمیتوانیم منکر این موضوع شویم که فشارهای بین المللی مانع آن شدند. در جلسه ای سفیر سابق ایران در کویت اظهار داشت که تا سال ۶۹ و بعد از جنگ تمام لنج های آبی کویت، بحرین و قطر در خرمشهر اورهال تامین میشدند و به مبدا بازمیگشتند. اما ما با تکنولوژی پیش نرفتیم و اورهال لنج ها را سنتی انجام میدهیم که بخشی به تحریم مربوط است. ما باید به سمت توسعه خدمات بندری برویم؛ آنطور که امارات به حدی از کیفیت بین المللی رسیده است که حتی اورهال نظامی کشتی های فرانسوی، بریتانیایی و آمریکایی را انجام میدهد.
به نظر من نفت هم نعمت بوده است و هم نقمت. به نظر من کاستی های ما در حوزه خلیج فارس به این دلیل است که ماخلیج فارس را نفتی میبینیم. دبی از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ سه درصد درآمدش را از نفت تامین کرده و ۹۷ درصد دیگر را از منابع غیرنفتی مثل توریسم، اورهال کشتی ها یا تجارت با ایران به دست آورده است.
ما هم پس از نروژی ها به دنبال تاسیس صندوق ذخیره ارزی رفتیم که بتوانیم منابع فروش هیدروکربوری داشته باشیم. اما به آن پایبند نبودیم. سوالم این است که این علتها را ریشهیابی کردهایم یا اشتباهات سیاسی باعث این غفلتها میشود؟
محمدی: سوءمدیریت ها خیلی پررنگ هستند. اگر فقط نیمنگاهی به حوزه توریسم داشتیم، خلیج فارس برای ما تبدیل به دریای نعمت میشد. اما اقتصاد رانتی و نفتی مانع توسعه یا توسعه اقتصادی خلیج فارس برای ما شده است.
بسیاری از رفتارها، ناشی از تحریم نیست. حداقل در سازه ها و مهندسی میتوانستیم پیشرفتهتر عمل کنیم.
محمدی: موافقم. فقدان مدیریت واحد و منوط شدن تصمیمات جزیره ای در سازمان های مختلف بر اساس منافع سازمانی، باعث شده است که ما اتحصال مناسبی از این منابع عظیم ثروت نداشته باشیم.
راهکارهایی که در فضای اندیشه ورزی و سیاست پژوهی ایران درباره ظرفیت اقتصادی خلیج فارس و دریا ها تولید میشود، به فضای سیاستگذاری ایران راه پیدا کرده است؟ اگر خیر، دلیل آن را چه میدانید؟
رضایی: طبق فرمایش جناب آقای محمدی، نگاه حاکمیت به مقوله خلیج فارس، ژئوپلتیک محور و بر مبنای رقابت قدرت ها بر سر مناسق جغرافیایی است و از بحث های توسعه ای و مسائل اقتصادی این جزایر غفلت شده است. نخستین قربانی نبردهای ژئوپلتیک، اقتصاد است! تبعات فرهنگی و امنیتی، متعاقب بحث اقتصادی شکل میگیرند.
اندیشکده ها و پژوهشکده ها به تازگی روی بحث های اقتصادی خلیج فارس متمرکز شدهاند. از جمله در مرکز مطالعات خلیج فارس مباحثی مطرح شده است که برای عموم و تصمیمگیران و سیاستورزان در دسترس است. اما از آنجایی که منازعات بین عربستان و ایران بالا گرفت، طبیعی است که مباحث امنیتی برای حاکمیت در اولویت قرار بگیرد و مباحث توسعه به حاشیه برود. بحث تقابلی و تکثیر پایگاه های امریکایی، منطقه را به سمت وضعیت نظامی و امنیتی برده است و حتی جزایری که سکونت پذیر هستند نهادهای نظامی بیش از رفتارهای اقتصادی فعال هستند.
بحث پایانی شما را میشنویم.
محمدی: یک تشکر ویژه از رادیو اقتصاد و جامعه اندیشکده ها دارم؛ که اجازه پرداختن و پروراندن ایده های اندیشکده ها را فراهم کردهاند. آینده تصمیم سازی کشور در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره توسط اندیشکده ها رقم میخورد و امیدوارم با تداوم فعالیت جامعه اندیشکده ها، اندیشکده و امر اندیشکده ای تقویت شود.