اخباربرنامه با اندیشه ورزان

آموزش عالی و رویای انسجام

جامعه اندیشکده ها طی دوازدهمین و سیزدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان، ضمن ترسیم شماتیک آموزش عالی در کشور، حکمرانی مطلوب آموزش عالی را به بحث گذاشته است.

به گزارش گروه خبر جامعه اندیشکده ها؛ شکل دانشگاهی آموزش عالی سابقه ای صد ساله در ایران دارد و با وجود رشد کمی نسبتا بالای خروجی ها و فارغ التحصیلان آن، ایران جزء ۲۵ کشور اول دنیا به لحاظ نسبت جمعیت و تحصیلات دانشگاهی محسوب نمی‌شود. از سوی دیگر خروجی های آموزش عالی در کشور، با نقدهایی نظیر کیفیت پایین، گسستگی با آموزش در سطوح پایین تر، فقدان اتصال با بازار کار و صنعت نیز مواجه هستند.

در دوازدهمین و سیزدهمین برنامه رادیویی با اندیشه ورزان، از رهگذر مرور وضعیت حکمرانی آموزش عالی، در جهت ترسیم حکمرانی مطلوب آموزش عالی تلاش کرده‌ایم. این تلاش، مباحثه‌ای است میان دکتر محمد خادمی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فناوری ریاست جمهوری؛ دکتر صالح رشید حاجی خواجه لو، رئیس پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حمکت؛ و دکتر غلامرضا ذاکرصالحی، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی.


اصطلاح آموزش عالی چه نهادها، سازمان ها و موسساتی را شامل می‌شود؟

خادمی: آموزش عالی به عنوان یک اصطلاح و یک مفهوم بین‌المللی، حامل استانداردهای بین المللی است. طبق استاندارد بین المللی آموزش های پسامتوسطه که شامل آموزش های کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری که منتهی به دریافت مدارک رسمی می‌شود، تحت عنوان آموزش عالی یا Higher Education یاد می‌کنیم.

غالبا مفاهیم «آموزش عالی» و «علوم، تحقیقات و فناوری» با هم خلط می‌شود. زمانی که از آموزش یا آموزش عالی یاد می‌کنیم، در وهله اول «دانشگاه» تداعی می‌شود و اساساً نگاه‌ها بر آموزش متمرکز است تا پژوهش، فناوری و نوآوری.

در کل، آموزش عالی اکوسیستمی متشکل از مجموعه‌ای از کنشگران سطوح مختلف اعم از سطوح فرابخشی، سطوح بخشی و مجوعمه‌ای تحت عنوان جامعه دانشگاهی یا جامعه علمی است که مشارکت جدی در آموزش، پژوهش و فناوری دارند.

اکوسیستم آموزش عالی، شامل کنشگران مختلفی از بخش های دولتی و خصوصی است که مأموریت اصلی آن‌ها آموزش و پژوهش است؛ و به علاوه مجموعه‌ها یا نهادهای واسطی که وظیفه ارتباط بین این دو ضلع را دارند و در نهایت عملکرد آن‌ها تحت عنوان فناوری یا نوآوری بروز می‌کند.

اما در کشور ما بدنه آموزش عالی، مجموعه‌ای از دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، پژوهشکده ها، پارک های علم و فناوری و حتی مؤسسات دانش بنیانی است که در این حوزه، فعال هستند.

حکمرانی آموزش عالی بر عهده چه سازمان ها یا نهادهایی است؟

خادمی: حکمرانی آموزش عالی یعنی همه فعالیت‌هایی که در قالب سیاستگذاری، تصمیم سازی، برنامه ریزی، اجرا و نظارت صورت می‌گیرد. حکمرانی آموزش عالی در دو سطح بخشی و فرابخشی دسته بندی می‌شود که در هر دو سطح، یکسری فعالیت‌های خاص توسط یکسری نهادهای خاص، اتفاق می‌افتد.

در سطح کلان و فرابخشی حوزه حکمرانی آموزش عالی، کنشگران اصلی و کلیدی شامل نهادهایی مانند مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و هیئت وزیران است و شورای عالی آموزش و تربیت فنی، حرفه‌ای و مهارتی که از سال ۱۳۹۶ اضافه شده است.

در سطح بخشی، با دسته‌بندی ستاد و صف مواجهیم. مجموعه‌هایی مانند وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که در لایه ستاد عمل می‌کنند و علیرغم اینکه خودشان در لایه سیاستگذاری نقش دارند، مجری سیاست ها نیز هستند.

لایه صف آموزش عالی شامل دانشگاه و دانشگاهیان می‌شود. دانشگاه ها تنوع خاصی دارند و شامل دانشگاه های دولتی، دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، دانشگاه های پیام نور، دانشگاه های غیرانتفاعی، دانشگاه های آزاد، دانشگاه های فنی و حرفه ای و دانشگاه های علمی و کاربردی است که هر کدام  با ماموریت‌های خاصی شکل گرفته‌اند.

سنجش و پایش حکمرانی آموزش عالی که در سطوح بخشی و فرابخشی ترسیم شد، شامل چه شاخص هایی است؟

رشید: برای سنجش و ارزیابی روند پیشرفت نظام آموزش عالی، علم و فناوری، دستگاه‌های مختلف، شاخص های مختلفی طراحی شده است. اما آن شاخص هایی که به صورت رسمی تصویب و به دستگاه های آموزش عالی ابلاغ شده و رصد و پایش نیز بر اساس همان‌ها صورت می‌گیرد، همان شاخص هایی است که در نقشه جامع علمی کشور آمده است. این شاخص ها در هشت محور اصلی تدوین شده‌اند که شامل شاخص هایی مانند سرمایه انسانی، شاخص تولید علم، شاخص اثربخشی، شاخص های زیرساختی، شاخص های نوآوری و شاخص اخلاق و ایمان می‌شود.

ذیل هر شاخص، شاخص های خردتری تعریف شده است که امکان رصد و تحلیل شاخص های کلان را فراهم می‌کند و مقدارهای مطلوب هر شاخص تا ۱۴۰۰ نیز تصویر شده است.

ترکیب شاخص های کلان و شاخص های فرعی، امکان رصد روند پیشرفت ها و تحولات آموزش عالی کشور را به روشنی نشان می‌دهد و نقاط قوت و ضعف را ارائه می‌دهد.

این شاخص ها نهایی شده است؟

رشید: شاخص ها تصویب و ابلاغ شده است؛ اما این شاخص ها و استانداردها، داخلی هستند و با استانداردهای جهانی متفاوت هستند. استاندارد شاخص هایی که قابل دسترس بودند توسط ستاد، تعیین شده است. به طور مثال سرمایه انسانی، تعداد دانش آموختگان، تعداد دانشجویان و غیره. اما شاخص هایی که ناظر به کیفت و اثرگذاری هستند، هنوز پس از گذشت هشت سال، تصویب و اعلام نشده است.

آیا وضعیت آموزش عالی نسبت به جمعیت کشور متناسب است؟

خادمی: ارزیابی آموزش عالی از دو منظر می‌تواند بررسی شود؛ ارزیابی مثبت که مربوط به گسترش آموزش عالی و نه لزوماً توسعه آموزش عالی است، به نظر من قابلیت افتخار و بالیدن دارد. بعد از انقلاب، گسترش قابل توجهی در تعداد جامعه دانشجویی، تعداد جامعه هیئت علمی و حتی مراکز آموزش عالی، را در حوزه آموزش عالی داشته‌ایم که همچنان ادامه دارد.

در حوزه برون دادها و خروجی ها نیز قابلیت افتخار دارد. اما در مقوله حکمرانی، نگاه به کیفیت آموزش عالی است که ما چقدر توانسته‌ایم از طریق این گسترش کمی، چه کیفیتی محقق شده است؟

یک سوال طبیعی وجود دارد که انتظار ما از این رشد کمی چه بوده است؟ به عبارت دیگر به تبع این کمیت، انتظار چه کیفیتی را داشته‌ایم و منتظر چه اتفاقی بوده‌ایم؟

واقعیت این است که کمیت و رشد آموزش عالی نتیجه تقاضای اجتماعی در دهه هفتاد بوده است. از این نظر، برخی از استان‌ های کشور به تنهایی به اندازه یک کشور توسعه یافته دانشگاه دارند. به طور مثال فقط در استان مازندران به اندازه نظام آموزشی عالی آلمان دانشگاه دارد.

بنابراین و در پاسخ به تقاضای اجتماعی، کمیتی شکل گرفت که لزوما پاسخ کیفی را شامل نمی‌شود. بنابراین در برخی از حوزه‌ها به لحاظ رتبه علمی جزء ۲۰ کشور اول دنیا هستیم؛ اما در حوزه پیامدها و تاثیرها فاصله شگرف و زیادی داریم.

این چالش از فقدان وضوحی است که در تعریف آموزش عالی داریم. یعنی برای دانشگاه تراز اول کشور با دانشگاهی در یک شهرستان کوچک، تفاوتی قائل نیستیم و خروجی های هر دو را ذیل آموزش عالی تعریف می‌کنیم؛ گرچه در کیفیت تفاوت های اساسی با هم دارند.

البته خروجی های آموزش عالی به چالش اساسی تری مربوط است؛ و آن تشتت و تکثری است که در حکمرانی آموزش عالی وجود دارد. دست های زیادی در حکمرانی آموزش عالی وجود دارد که تقسیم کار تخصصی بین آن‌ها وجود ندارد و همگرایی بین آن‌ها وجود ندارد.

بنابراین علیرغم اسناد بسیار خوبی که در این حوزه داریم و باید نقشه راه آموزش عالی کشور باشد، اما به دلیل تضادی که با اسناد همتراز خود دارند، همدیگر را نفی می‌کنند و مشکل جدی و اساسی به وجود می‌آورند.

آمار خروجی های آموزش عالی در ایران به صورت سالانه را مرور می‌کنید لطفا؟ فارغ التحصیلان، تولید علم، اثرگذاری های علمی و غیره.

رشید: ارزیابی کمی و کیفی از خروجی های آموزش عالی، در چند شاخص قابل بررسی و تحلیل است. یکی از شاخص های اصلی و مهم در نظام آموزش عالی، همان شاخص سرمایه انسانی است. این شاخص در دو بعد تعداد دانشجویان و تعداد دانش آموختگان از دهه ۸۰ با افزایش بی‌سابقه‌ای روبرو هستیم. به طوری که در سال ۸۰، دو میلیون دانشجو داشتیم، در سال ۹۳ به ؟ می‌رسیم و در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ به ؟ می‌رسیم. از سال ۹۳ تا ۹۸ با یک کاهش مواجه هستیم.

دلایل متفاوتی برای کاهش جمعیت دانشجویی در کشور وجود دارد که دلیل اصلی آن کاهش جمعیت کشور در سن تحصیل دانشگاهی است. دومین علت مربوط به کاهش مطلوبیت دانشگاه برای جامعه است.

این تغییرات نشان می‌دهد که سیاستگذاری ما در بخش دانشجویی و دانش آموختگان اشتباه و متناسب با روند تحولات جمعیتی کشور نبوده است.

نسبت آموزش و پرورش با آموزش عالی ایران چگونه است؟

ذاکرصالحی: در مورد ارتباط آموزش و پرورش و آموزش عالی، دو دیدگاه عمده در دنیا وجود دارد. یک دیدگاه معتقد است که این‌ دو حوزه از یک جنس هستند و یک امتداد و پیوستگی تام و کاملی با هم دارند. در این کشورها ما فقط یک وزارت آموزش داریم که بخشی به آموزش و پرورش و بخشی به آموزش عالی می‌پردازد. به عنوان مثال در ژاپن وزارت آموزش، فرهنگ، ورزش و جوانان داریم که معادل چهار وزارتخانه ایران است؛ که به صورت یکپارچه عمل می‌کند و به صورت پیوسته برنامه ریزی و نظارت برای آن صورت می‌گیرد.

دیدگاه دوم که جدیدتر است اعتقاد دارد که جنس آموزش عالی اساسا متفاوت با آموزش و پرورش است. اکنون بسیاری از کشورها، وزارت آموزش عالی را از آموزش و پرورش جدا و با تحقیقات، نوآوری و فناوری ادغام کرده‌اند.

واژه «عالی» در دیدگاه دوم به هنجارها و ارزش های عالی که در دانشگاه دنبال می‌شود، ارجاع دارد. از طرف دیگر دیدگاه دوم معتقد است که دانشگاه کار پژوهشی یعنی تولید علم هم می‌کند و به صورت کاملاً تخصصی به پژوهش می‌پردازد و صرفا بحث آموزش مطرح نیست. بنابراین به تدریج بسیاری از کشورها به ایجاد وزارت علوم، تحقیقات فناوری و علوم، تحقیقات و نوآوری یا مواردی مشابه این روی آورده‌اند.

در ایران قبل از انقلاب، یک وزارت معارف وجود داشت و دانشگاه تهران زیر نظر همان وزارت معارف بود که آموزش و پرورش محسوب می‌شد. از سال ۱۳۴۶ نیز وزارت علوم تأسیس شد. و برای اینکه گسستی ایجاد نشود، یک شورای آموزش کشور نیز تشکیل شد که این دو با هم هماهنگ باشند. اما متاسفانه این شورا محل کشمکش بود و چند سال بعد نیز منحل شد.

در نهایت اینکه یکپارچگی و انسجام آموزش و پرورش و آموزش عالی ضروری است.

در حال حاضر این انسجام وجود دارد؟

ذاکرصالحی: متاسفانه اکنون این یکپارچگی را نمی‌بینیم.

شکاف بین آموزش و پرورش و آموزش عالی از کجا ناشی می‌شود؟

ذاکرصالحی: در آموزش و پرورش، شورای عالی آموزش و پرورش داریم که شامل اعضای حقیقی و حقوقی است. در بخش آموزش عالی هم شوراهای مشابه داریم. اما این شوراها به صورت جزیره‌ای عمل می‌کنند و هیچ ارتباط نظام مند، هدفمند و روزانه‌ای با یکدیگر ندارند.

البته در مقاطعی در قالب جلسه، سعی در ایجاد هماهنگی شده است. اما جلسه نمی‌تواند نهاد تلقی شود و جای آن نها هماهنگ کننده و یکپارچگی یا Integrity را پر کند.

اکنون بعضی راه حل ها دم دستی است و ادغام دو وزارتخانه را پیشنهاد می‌کنند که به نظر من راه حل موثری نیست؛ چراکه هم‌اکنون آموزش و پرورش بسیار عائله مند است، در حالیکه آموزش عالی باید چابک بماند.

رشید: اگر سطوح سیاستگذاری از سیاستگذاری کلان تا سیاستگذاری های تعیینی، سیاستگذاری برنامه اجرایی و اجرایی سازی و نظارت بر آن‌ها را در نظر بگیریم، طبیعتاً نهادها نیز باید متناسب با حرکت هر کدام از سطوح سیاستگذاری داشته باشیم. بنابراین همین نهادها می‌توانند با مأموریت هایی که دارند، به فعالیت خودشان ادامه بدهند.

سیاستگذاری های کلان طبق قانون اساسی با مقام معظم رهبری است که آن را به مجمع تشخیص مصلحت نظام و دستگاه های دیگر نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، هیئت دولت و شورای عالی عتف سپرده‌اند. وزارت علوم و معاونت علم و فناوری، بیشتر نهاد اجرایی هستند. یعنی سیاست ها و قوانینی را که مجلس تدوین می‌کند، به برنامه اجرایی تبدیل می‌کنند.

مسئله اصلی ما، حدود مدیریت این‌هاست. به طور مثال دیده می‌شود که مجموعه‌ای در سطح وزارت علوم، شأن خود را پایین آورده است و آیین‌ نامه اجرا و تصویب می‌کند!

خادمی: بر حسب بررسی تجربه بیش از ۴۰ کشور در دنیا، ما گونه بی‌بدیلی هستیم! یعنی شبیه هیچ کدام نیستیم و آن‌ها هم شبیه ما نیستند. در هیچ جای دنیا از هم گسیختگی نظام آموزش را مشابه ایران نمی‌بینید.

آموزش و پرورش یک وزارتخانه است؛ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یک وزارتخانه است؛ وزارت علوم یک وزارتخانه است؛ و در کنار این‌ها مجموعه بزرگی مثل دانشگاه آزاد را داریم. این، یک از هم گسیختگی بزرگ در آموزش عالی کشور است.

در عموم کشورهای دنیا، نظام آموزشی عالی عمومی و پزشکی در هم ادغام است و این از هم گسیختگی وجود ندارد. ما تقریبا بی‌بدیلیم؛ چون ما دنبال اقتباس بودیم و در هر کشور، مدلی را پیدا کرده‌ایم و فکر کرده‌ایم چون آن‌جا جواب داده است، در کشور ما هم جواب می‌دهد.

این ناشی از شتاب زدگی در تصمیم گیری و پاسخ به نیازها نبوده است؟

خادمی: خیر! آن تقاضای اجتماعی را می‌شد به نحو دیگری پاسخ داد. ولی واقعیت امر این است که در نظام حکمرانی ما فاصله زیادی بین سیاست پژوهی و سیاستگذاری و نیز فاصله زیادی بین سیاستگذاری و اجرای سیاست وجود دارد.

در آموزش عالی دنیا، گرچه کنشگران مختلفی دارند، اما یک کنشگر محوری وجود دارد که تحت عنوان وزارت آموزش و پرورش شناخته می‌شود. در کشور ما چنین محوریتی وجود ندارد. بنابراین نمی‌توانید امیدوار باشید که پاسخ مدون، جامع و یکپارچه ای از آموزش دریافت کنید.

حوزه اندیشه ورزی و اندیشکده ای کشور برای حرکت به سمت آموزش عالی مطلوب چه پیشنهادی دارد؟

ذاکرصالحی: توصیه من تشکیل یک شورای هماهنگی است. من فکر می‌کنم که اگر سیاست و تفکر یکپارچه علمی حاکم شود، بخشی از مشکلات حل خواهد شد. البته لازم است کمی هم رفتارمان را با نهادهای آموزشی و علمی تغییر دهیم. بگذاریم خرد جمعی درون دانشگاه حاکم شود.

رشید: به نظر من راه حلش در ادغام این ساختارها یا تشکیل شورای هماهنگی بین این دستگاه ها نیست؛ چراکه خودشان دوباره به یک نهاد مستقل تبدیل می‌شوند. ما باید سیاست‌های کلی نظام را مبنا قرار دهیم. باید یک‌بار دیگر، شرح ماموریت ها و سیاست ها مشخص، تنقیح و دقیق شود و یک تقسیم کار ملی صورت بگیرد.

خادمی: آقای دکتر ذاکرصالحی به خوبی به این از هم گسیختگی اشاره کردند. کشور پیشرویی  مثل آلمان، یک وزارتخانه آموزش و تحقیقات دارد یا در ژاپن، استرالیا یا آمریکا، فقط وزارت آموزش و پرورش وجود دارد.

همانطور که دکتر ذاکرصالحی هم مطرح کردند وقتی ما آموزش عالی را با آموزش و پرورش یا آموزش عمومی یکی می‌کنیم، اندازه آن خیلی بزرگ می‌شود. اما دنیا چگونه این را مدیریت کرده است؟ در کشورهای موفق در حوزه آموزش عالی در دنیا، برای دانشگاه یک موجودیت مستقل قائل شده‌اند. ما دانشگاه را مستقل ندیده‌ایم و با مداخله گری های مداوم، تسلط و سیطره قدرت بر دانشگاه زیاد شده است. به طور مثال از تهران برای دانشگاهی در جنوب بندرعباس تصمیم می‌گیریم و هویت مستقل را از آن دانشگاه می‌گیریم. دفترچه انتخاب رشته نشان می‌دهد که رشته های دانشگاه های نواحی سواحلی کشور با رشته های ارائه شده در دانشگاه یزد، یکسان است! این مسئله با سند، آیین نامه و شورا حل شدنی نیست. تصمیم گیری باید به خود دانشگاه بازگردد و استقلال به دانشگاه است که چاره ساز است.

ذاکرصالحی: ما هیئت دولت داریم و هیئت دولت در مقابل تک ‌تک وزارتخانه ها پاسخگو هستند. دولت باید سیاستگذاری و نظارت بر اجرای آن را با جدیت دنبال کند. من مخالف شوراها نیستم، چون از استبداد اداری جلوگیری می‌کنند به شرط اینکه سطح دستور کارهایشان را بالا ببرند و واقعا تصمیم بگیرند.

اخبار

اخبار و رویدادهای اندیشکده‌های ایران را در این صفحه دنبال کنید. مشاهده سایر اخبار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا