کاندیداهای ریاست جمهوری برنامهای برای اداره کشور ندارند
گزارش تصویری نشست «سیاست، تحزب، مشارکت و سرمایه اجتماعی»
![](http://iranthinktanks.com/wp-content/uploads/2024/06/image-report-of-the-Politics-Partisanship-Partnership-and-Social-Capital-3-780x470.jpg)
به گزارش گروه خبر جامعه اندیشکده ها؛ اولین نشست از سلسهنشستهای «دولت چهاردهم» با موضوع «سیاست، تحزب، مشارکت و سرمایه اجتماعی» صبح روز سهشنبه ۲۲ خردادماه با حضور کیومرث اشتریان، تقی آزادارمکی، بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری و احمدزیدآبادی در خانه اندیشهورزان برگزار شد.
عبدالکریمی: فقدان فلسفه سیاسی پاشنه آشیل تاریخ و فرهنگ کشور است/ کاندیداهای ریاست جمهوری برنامهای برای اداره کشور ندارند
بیژن عبدالکریمی در ابتدای نشستی که صبح امروز در خانه اندیشهورزان با عنوان دولت چهاردهم برگزار شد، به تشریح و بسط موضوعات جلسه همچون سیاست، تحزب، مشارکت اجتماعی در دو ساحت گرفتاریهای نظری و عملی پرداخت و گفت: در ساحت نظر فکر میکنم مهمترین موضوعی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم این است که جامعه ایران فاقد سنت نیرومند نظری در امر تفکر و فلسفه سیاسی و اجتماعی است. در واقع ما بعد از دهههای نخستین قرن چهارم هجری قمری که فارابی آثاری در باره مدینه فاضله نوشته، ما هیچ متن جدی در حوزه فلسفه سیاسی نداشتیم. این فقدان فلسفه سیاسی شاید پاشنه آشیل مهمی در تاریخ و فرهنگ ماست.
این استاد فلسفه تاکید کرد: نکته بعدی این است که ما از زمان ملاصدرا به این طرف از سنت فکری و فلسفی خودمان دچار انقطاع شدیم و در یک روند انحطاطی قرار داریم. این انقطاع را هم در میان روشنفکران و هم در میان جریانات سنتگرا و حتی حوزهای علمیه میتوان دید. حتی بزرگانی همچون علامه طباطبایی هم نتوانستند معاصرت پیدا کنند و با زیستجهان مدرن و مولفههای قوامبخش جهان نو ارتباط برقرار کنند. حوزههای علمیه در تلاش هستند تا جهان مدرن را به درون سنت بکشانند، بدون اینکه مواجهه فکری و متافیزیکی با جهان مدرن داشته باشند. امر اجتماعی در در تاریخ ما به عهده فقه گذاشته شده است و فقه شیعه به دلیل اینکه همواره در برابر نظام خلافت بود، به شدت فقه فردی است و به لحاظ اندیشه اجتماعی ضعیف است.حوزههای علمیه در دورههای اخیر اسیر انحطاط شده و بسیار ضعیف هستند و فقهمحوری و ظاهراندیشی دینی جای خالی اندیشه فلسفی و متافیزیکی را پر کرده است. به همین دلیل ما در جامعه خودمان چه در برابر روشنفکران و چه در برابر گفتمان نمایندگان انقلاب اسلامی به شدت فاقد نظریه سیاسی دولت هستیم و در یک چنین شرایطی اساسا جایگاه مردم در نظام سیاسی ناتعریف شده باقی میماند و حرفهای متعارضی وجود دارد.
وی ادامه داد: یک الهیات سیاسی نیمبندی بر اساس کتاب آقای خمینی به اسم ولایت فقیه شکل گرفت که به کمک چند روایت تلاش شد که نظریه سیاسی را سامان ببخشند اما این نظریه سیاسی به خوبی پرداخت نشده است. یکی دیگر از ویژگیهای در دوره جدید ایدئولوژیک اندیشی است که همه مسائل از دید ایدئولوژیک و سیاسی مورد بحث قرار میگیرد و این مساله میان روشنفکران و روحانیان هیچ تفاوتی وجود ندارد. در نتیجه نزاعی میان ایدهها نیست چراکه اساسا چنین فلسفهای وجود ندارد و نزاعها در سطح مبتذل ایدئولوژیک ادامه پیدا میکند. در این شرایط افرادی که میکوشند سطح نزاع را به سطح بالاتر اندیشه اجتماعی و سیاسی بکشانند و درباره عدم شرکت در انتخابات یا عکس آن صحبت کنند، اساسا چنین موضوعی وجود ندارد و بحثها در حد مبتذلی باقی میماند.
عبدالکریمی خاطرنشان کرد: یکی از نقاط ضعف جامعه این است که مواجهه متافیزیکی با مدرنیته و جامعه مدرن ندارد و سوژه مدرن را به هیچ وجه درک نمیکند. کثرت جوامع مدرن را تقلیل میدهد و اساسا گفتمان انقلاب کثرت و پیچیدگی سیاسی جامعه مدرن را درک نمیکند. با همه امور به خصوص تاریخ مدرنیته برخورد سیاسی و ایدئولوژیک میشود. به دلیل همان فقدان نگرش حکمی و فلسفی، در جامعه ما به واسطه قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب یک نوع مواجهه سیاسی و ایدئولوژیک با غرب داریم و یا مواجهه نظامی جانشینفهم آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و آنتوپولوژیک از غرب و مدرنیته میشود و مواجهه سیاسی، پلیسی، امنیتی جای درک حکمی و فلسفی مواجهه با مسائل و جامعه مدرن را میگیرد.اینها مشکلاتی است که ما در ساخت نظری با آن مواجه هستیم.
وی ادامه داد: من کماکان میخواهم بر اهمیت تفکر دست بگذارم. جامعهشناسی منهای فلسفه علوم اجتماعی سوسیومتری (جامعهسنجی) است و بیشتر آمار گرفتن میشود و فلسفه علوم اجتماعی منهای فلسفه مشتی وراجی است. یعنی در واقع تمام بنیانگذاران جامعهشناسی، بلااستثنا فیلسوف بودند و من میخواهم شدیداً از تفکر فلسفی دفاع کنم. وقتی شما حل مسائل عملی را در سطح عمل جستوجو میکنید، اسیر سیاستزدگی هستید. فرق تفکر سیاسی و سیاستزدگی این است که تکنوکراتها، بوروکراتها، تودهها و خیلی از روشنفکران، حل مسائل عملی را در سطح عمل جستوجو میکنند.
بیژن عبدالکریمی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه ابهامات جامعه را به سمت فلج شدن پیش برده است، گفت: جامعه ما به لحاظ سیاسی آشفته است و چرایی آن به این موضوع برمیگردد که انقلاب ما یک انقلاب تودهای بود. البته منظورم این نیست که تودهها انقلاب کردند بلکه انقلاب ما هم در سطح رهبران، روشنفکران و روحانیت فاقد تئوری است. از طرفی حزب در کشور ما به معنای غربی آن اساسا موجودیت ندارد و بیشتر به بازی شبیه است. سه چهار یک نفر ساختمان را اجاره میکنند و همه آنان میدانند که آب از آب تکان نمیخورد در حالی که در جوامع غربی این چنین نیست. هر طبقه نماینده خودش را معرفی میکند.
وی با اشاره به تجربه سخنانی خود در یکی از شهرهای شمالی ایران تشریح کرد: حزب در کشور ما بیشتر شبیه شوخی است و یک ساخت اجتماعی برای آن وجود ندارد. در یکی از جلساتی که برای سخنرانی دعوت شده بودم، خانمی اعلام کرد که ما در یک دهه ۲۸۳ حزب اصلاحطلب داشتیم و من در دلم به حرف خندیدم که اساسا افراد تعریف و درکی از احزاب ندارند. واقعیت این است که اساسا حزب در این کشور وجود ندارد و به عقیده من یک حزب واقعی در کشور وجود دارد و آن حزبالله است. در اینجا حزب رهبر، ایدئولوژی، قهرمان و صدا و سیما را دارد اما در باقی موارد تنها در یک ساختمان جمع میشوند. در نتیجه ما در این جامعه حزبی نداریم که بخواهد بخش معترض جامعه را هدایت کند. جامعه ما فلهای، شکل نایافته و رهاست که به دست بیگانگان خواهد افتاد و این مساله موضوع امنیت سیاسی و ملی ما را تهدید میکند. ما باید برای این مساله بیندیشیم. در واقع کاندیداهای ما تفاوتهای روانشناختی دارند و همه سر وته یک کرباس هستند و بیشتر افراد نمیدانند کدام یک باید رای بدهند.
این استاد فلسفه تصریح کرد: هیچ کدام از کاندیداها برنامه مشخصی ندارند و حاکمیت سیاسی در کشورمان به این بلوغ سیاسی نرسیده است که به ساماندهی و ظهور تشکلهای بپردازد که تودههای فلهای را سامان دهد تا در بحرانهای اجتماعی تودهها بتوانند حاکمیت را سامان دهند. به همین دلیل حاکمیت میترسد و حق دارد که بترسد که نیروهایی بر روی کار بیایند که بتواند کل حاکمیت را دگرگون کنند. هرچند به این مساله توجه ندارد که خودش اجازه نمیدهد تودههای فله به نوعی ساماندهی شوند. اگر این تودهها در تشکلی باشد که امثال ما در آن حضور داشته باشیم، دیگر اوپوزیسون خارج از کشور یا بی بی سی و اینترنشنالی وجود نخواهد داشت. به مراتب خطر امثال ما کمتر است و اگر نیاز باشد عملا در جایی سرباز جمهوری اسلامی خواهیم بود و در برابر نظام سلطه مقابله خواهیم کرد.
وی ادامه داد: متاسفانه بلوغ سیاسی در کشورمان بعد از ۴۴ سال هنوز شکل نگرفته است و با همه موارد به صورت پلیسی برخورد میشود. این واقعیت را روشنفکران و مردم باید توجه داشتند باشند که جهان، جهانی یله نیست و کدخدا دارد. نظام سلطه اجازه نمیدهد که ما آزادانه هرکاری دلمان میخواهد انجام دهیم. نظام بینالملل تصمیمگیریهای ما را پیچیده میکند و حاکمیت از این مساله میهراسد. از طرفی مانند ریگ بیایان در این کشور جاسوس وجود دارد. این یک مساله جدی است اما جمهوری اسلامی باید توجه کند که جاسوسها در لباس امثال ما نخواهد بود. جاسوسها با لباسی همراه با چفیه و انگشتر عقیق به عرصه میآیند. ما با دخالتها نمیتوانیم صرفا برخورد پلیسی داشته باشیم. گرچه من برخورد پلیسی امنیتی را برای حاکمیت لازم میدانم و من از این جهت با جامعه میتوانم همدلی کنم اما ما نیازمند یک رهبری تمدنی هستیم. این مساله صرفا یک رهبری سیاسی نیست. ما باید به یک جامعه کمک کنیم. در اینجا بعد از آقای خامنهای باید چه کار کنیم یا برای بیست سال آینده چه برنامهای داریم. باید به فکر این مساله باشیم که چگونه تودههای فلهی و رها را یک ساماندهی کرده و حفاظت کنیم.
عبدالکریمی در بخش پایانی تاکید کرد: من فکر میکنم دیگر با گفتمانهای سابق نمیتوانیم ادامه دهیم و ضرورت دارد که گفتمان جدیدی را در میان روشنفکران و هم نیروهای سنتگرا داشته باشیم. به عنوان یکی از علاقهمندان به گفتمان انقلاب اسلامی اعتقاد دارم که این گفتمان بوی نا گرفته است و نیازمند بازسازی است چراکه با منطق گذشته نمیتوان ادامه داد. باید قبول کنیم که ما جامعه توسعه نیافتهای هستیم و این جامعه صرفنظر اینکه چه کسی در راس قرار بگیرد، مشکلات خاصی دارد. این تحولات ساختاری را باید دربارهاش بیشتر بیندیشیم. با آقای آزاد بسیار موافقم و ما سرمایه اجتماعی بسیار زیادی داریم. اینکه بچههای ما در فضای مجازی به بحث و گفتوگو میپردازند نشاندهنده سرمایه اجتماعی است. من به عنوان یک معلم فلسفه به حاکمیت تذکر میدهم که جامعه ما هنوز به فردیتگردایی و مرگ امر سیاسی نرسیده است و این را میتوان به یک فرصت تبدیل کرد. باید بتوانیم این پتانسیل امر مثبت اجتماعی مبدل کرد و نباید آن را با سرکوب تبدیل یک تهدید کند. اگر از مردم میخواهیم که در امور کشور مشارکت داشته باشند، نیازمند آن است که به عقاید و نظرات مردم احترام گذاشته شود. ما نمیتوانیم به مردم بگوییم در انتخابات شرکت کنید اما مشارکت نداشته باشد و به عبارتی سوژه به ابژه مبدل نمیشود. با انسان نمیتوان به مثابه شی برخورد کرد. اگر میخواهید در مقابل نظام سلطه مقاومت کنید، باید از این سرمایه اجتماعی استفاده کنید. آمریکا ما را با این تحریمها در گوشه رینگ ما را گیر انداخته است و اگر ما در زمان جنگ از آن وضعیت عبور کردیم، دلیلش حمایت مردمی بود. حل مسائل کشور نیازمند دکمه خاموش و روشن نیست و از کاندیداهای خود انتظار بالایی نداشته باشند. نوع مسائل به گونهای نیست که انتظار معجزه داشته باشیم. من از آقای پزشکیان میخواهم به مساله مقاومت در برابر آمریکا به دو جهت توجه داشته باشد چراکه ما راه دیگری در برابر مقاومت نداریم و اگر بخواهیم فکر کنیم که با مذاکره با آمریکا کار تمام است، اصلا چنین شرایطی وجود ندارد و انتظار تسلیم شدن ما را خواهد داشت. اگر این مساله را به رسمیت نشناسیم، گفتمان انقلاب به خطر خواهد افتاد و در صورت توجه به این مساله میتواند نیروهای انقلابی را نیز با خود همراه کند تا تجربه آقای روحانی و خاتمی را تکرار نکند. اکنون ما با قحطالرجال روبهرو هستیم و همه این کاندیداها ماشینامضاهایی هستند که نهایتا میخواهند چند برگه را امضا کنند. با این وجود من فکر میکنم باید صندوق رای را پاس داشت و حرمتشان را باید پاس داشت.
تقی آزادارمکی: سرمایه اجتماعی فعال شود، رئیسجمهور سادهتر انتخاب میشود/ دولت باید برای جلوگیری از فروپاشی اجتماعی توسعه را جدی بگیرد
تقی آزادارمکی در بخش دیگری از این نشست به تشریح و بسط موضوعات جلسه همچون سیاست، تحزب، مشارکت اجتماعی پرداخت و تاکید کرد: من تصور میکنم که نگاه خیالپردازانه فیلسوفانه به جامعه و حوزه اندیشه برای ما دردسر درست کرده است. همانطور که نگاه خیلی دینگرایانه روحانیت مشکلساز شده است. گیر کار جای دیگری است. گیر کار آنجاست که هم حوزه مدافعان گفتمانهای انقلاب اسلامی و هم فیلسوفان منتقد، مسئله را از دستور کار زیست روزمره مردم خارج کرده و جای دیگری بردهاند. مسئله خیلی ساده است؛ یک انتخاباتی پیشرو داریم، باید با این انتخابات چه کنیم؟
این استاد سابق دانشگاه تهران تشریح کرد: به نظر من ایرانیان در زیست طولانی خودشان، جاهایی تصمیمهای خوبی گرفتهاند و مشکلاتشان را حل کردهاند ولی ما امروز نمیخواهیم تصمیم بگیریم و مشکلاتمان را حل کنیم. جابهجا کردن این صندلی که نیاز به فلسفهبافی ندارد، یک اراده و یک عقل معطوف به جابهجایی نیاز دارد. مشارکت سیاسی را باید به نیروهای اجتماعی معطوف کرد. مشکل این است که ما نیروهای اجتماعی متکثر را در این کشور نمیپذیریم، ما مخالفمان را نمیپذیریم، مخالف حرف بزند زندانی میشود. ستیز با جامعه چیزی جز فروپاشی امر سیاسی نیست.
وی تصریح کرد: من در کتاب «جامعه ایرانی، جامعه ناهموار» به تفصیل گفتهام جامعه ایرانی یک وضعیت متعالی دارد اما نظام سیاسیاش در حال فروریختن است. نظام سیاسیاش ضعیف است وگرنه یکدستسازی در دستور کارش قرار نمیگرفت. اینکه این وضعیت بخواهد تغییر کند خیلی ساده است، باید جامعه را پذیرفت. ما چطور توانستیم انقلابِ اسلامی کنیم؟ ما همه را پذیرفتیم که انقلاب شد. الان لازمه این است که شجاعت به خرج دهیم. شجاعت اول باید نزد رهبران و بعد کنشگران میانی و بعد در جامعه ایجاد شود. اینقدر به جامعه گفتهایم تو نیستی، تو بیدینی، تو غربزدهای و… خود جامعه احساس تحقیرشدگی پیدا میکند به همین دلیل است که دست به مهاجرت میزند.
آزادارمکی خاطرنشان کرد: آقای دکتر روشنفکری ایرانی امروز خوب میفهمد، میفهمد که من چقدر در این کشور میانداری کنم؟ چقدر از مردم طلب کنم که تو را به خدا بیایید به راست و چپ رای دهید. چقدر بگویم که کنش رادیکال انجام ندهید. در حرکت اعتراضی ۱۴۰۱ مگر استعداد این وجود نداشت که کل شهر به آتش کشیده شود؟ این مرد که همینجا نشسته (اشاره به زیدآبادی)، یکی از کسانی است که بیشترین انرژی را گذاشت و دعوت کرد که اعتدال به خرج دهید.
وی ادامه داد: روشنفکر ایرانی این کار را کرده و هزینهاش را هم داده اما او را هو میکنند و میگویند آدم حکومت شدهای. در انتخابات قبلی نگاه کنید چرا مردم شرکت نکردند؟ میبینند که تحقیر شدهاند، مهم نیستند، اهمیت ندارند. موقعی مشارکت مثبت میکنند که ببینند یک رای مؤثر است. باید شجاعت به خرج داد، کاری که رهبران برخی کشورهای جهان سوم انجام دادند، شجاعت کردند و آن اتفاق برایشان افتاد و مشارکت بالا رفت. بعضی از دوستان ما در علوم اجتماعی حرف از فروپاشی سرمایه اجتماعی میزنند اما من میگویم سرمایه اجتماعی در ایران فرو نریخته است، بلکه پنهان شده است. اگر سرمایه اجتماعی فعال شود، سادهتر رئیسجمهور انتخاب میشود؛ نه با این هزینهای که در این کشور انجام میشود. در شرایط فعلی مردم و سیاسیون را تحقیر شدهاند، مثلاً آقای لاریجانی کاندیدا شده است، توضیح نمیدهند که چرا ردصلاحیت شده است. از آنطرف یک آدمی هم رئیس دانشگاه تهران شده، او هم آمد و کاندیدا شد. چرا اجازه دادید بیاید و رد شود؟ همه اینها مکانیزمهای تحقیر است و باید یک جایی رفع شود.
در بخش دیگری از این نشست آزادارمکی نسبت دادن تودهای یا فلهای عمل کردن را نوعی توهین به جامعه ایرانی دانست و گفت: من اصلا این مفهوم را قبول ندارم. این به معنای آن است که هرچه حاکمیت بگوید مردم قبول میکنند در حالی که ما شاهدیم حاکمیت التماس میکند که مردم رای بدهند و مردم مشارکت نمیکنند. سالهاست شاهد هستیم که در موضوعات اقتصادی پیشنهادهایی برای سرمایهگذاری به مردم داده میشود و مردم به این مسائل توجه نمیکنند. جمهوری اسلامی منطق اقتصاد را نمیپذیرد و مردم منطق دارند و راه خودش را میرود. اینکه ما منطق مردم را نمیپذیریم یا به لحاظ تاریخی دچار مشکلاتی هستیم، موضوع دیگری است.
وی با رد این مساله که ریاکشن نشان دادن نشانه منطق نیست، تشریح کرد: این چه حرفی که شما میزنید، شما فکر میکنید یک عده آدم بی منطق انقلاب کردند، این حرف غلطی است و اتفاقا این مردم بودند که انقلاب کردند، جنگ کردند. حالا شما زار بزنید، اگر به صدنفر امثال پزشکیان کسی رای داد. ریاکشن به چه معناست. جامعه مساله دارد. این مثال وجود دارد که میگویند از یک نفر پرسیدند که وقتی میخوابی ریشت را در زیر لحاف میگذاری یا روی لحاف. این فرد بدبخت شد. در نتیجه این مردم را نمیتوان دچار شبهه کرد. اتفاقا من فکر میکنم درست فکر کردند و انقلاب انجام دادند ولی بعد جمهوری اسلامی این انقلاب را تصاحب کرد. آنهایی که مدعی انقلاب شدند، از انقلاب نبودند و آنها آدمهای بعدی انقلاب بودند. منطق انقلاب باید پیش از به وقوع پیوستن آن باشد. روایت بعد از انقلاب مربوط به انقلاب نیست و مربوط به جمهوری اسلامی است. اینکه میگوییم انقلابیون نمیفهمیدند حرف درستی نیست.ببینید انقلابیون حرف بسیار شفافی داشتند و جبهه ملی، مجاهدین، نهضت ملی و بچه مسلمانان همه میخواستند کشور استقلال داشته باشد. در آن زمان شوروی از سویی و آمریکایی از سوی دیگر در تلاش بودند تا این کشور را تصاحب کنند و در آن شرایط بین کمونیست شدن و آمریکاییها مانده بودند. مردم ایران انتخاب کردند که نه کمونیست بشوند و نه آمریکایی و عملا مسیر دیگری را برگزیدند. ما میتوانستیم این مسیر را برویم اما مسیر دیگری را انتخاب کردیم. بعد نتوانستیم ادامه آن را بسازیم. در ادامه متاسفانه ما به گزینش کردن پرداختیم.
وی در بخش پایانی این نشست تصریح کرد: من بارها بر این مساله تاکید کردهام که جامعه ایرانی را جهانی ترین جامعه میدانم و به همین دلیل است که مهاجرپذیر هستند. مردم ایران جهانی هستند و میخواهند زندگی آرامی را داشته باشند. نمیخواهند با خشونت درگیر باشند. شما فکر نکنید که قدرت قاهرهای به نام آمریکا وجود دارد که تنها ما را نشانه گرفته است. متاسفانه میدان امام حسین و خیابان انقلاب از جمله زشتترینها در جهان هستند. با وجودی که در این خیابان تاریخ ما رقم خورده است، با چنین شرایطی مواجه هستیم. من در خیابان انقلاب که راه میروم از خودم حس تنفر پیدا میکنم. ما با خیابانهای شهر خود دشمنی داریم و شهردار هم این مساله را دارد. در این شرایط شاهد هستیم که پارکها را به مسجد تبدیل میکند. در اینجا باید گفت شما که پول در اختیار دارید چرا میخواهید پارک را خراب کنید و دژخیمانه به طبیعت نگاه میکنید. جامعه طبقاتی است و بوروژازی آن غایب است و طبقه متوسط را باید راضی کرد که بخواهد سرمایه اجتماعی خود را به میدان بیاورد.در نتیجه دولت باید برای جلوگیری از فروپاشی اجتماعی باید بحث توسعه را در دستور کار خودش قرار دهد. این تنها موضوعی است که میتواند ایران را نجات دهد و نمیتوانیم با شعار عدالت کشور را به پیش ببریم. آنهایی هم از دموکراسی صحبت کردند، به بنبست رسیدند. البته من نگاه فانتزی به جامعه ندارم و نباید چنین نگاهی داشته باشیم.
سیدجواد میری: باید کاری کرد که مردم با صندوق رای آشتی کنند
سیدجواد میری در این نشست از بعد دیگری به تشریح موضوع جلسه همچون سیاست، تحزب، مشارکت اجتماعی پرداخت و گفت: دوستان وقتی صحبت میکردند، یک نکتهای به نظرم آمد و آن نکته این است که اساساً ما نباید اینجا میبودیم. یعنی قرار نبود در سال ۱۴۰۳ انتخاباتی برگزار شود اینکه الان اینجا درباره انتخابات حرف میزنیم به علت یک رخداد است. خود این اتفاق که ما امروز اینجا هستیم یک پیام بزرگی به جامعه میدهد. درست است که سیاستمداران و طراحان باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنند و تلاش داشته باشند برنامه را پیش ببرند اما اتفاقی میافتد و کلاً فضا متحول میشود. وقتی هم که این فضا متحول میشود، امکانهای جدید پدیدار میشود.
وی ادامه داد: مالکوم ایکس در آمریکا میگوید ما برای حل مسائل سیاسی و اجتماعی خودمان دو راه داریم؛ یا باید صندوق رای را انتخاب کنیم، یا به سمت خشونت برویم. حالا صحبت من با مردم و حاکمیت این است. باید وضعی ایجاد شود که مشارکت به معنای هزینه نباشد، بلکه به معنای سرمایهگذاری باشد. بحث بر سر این نیست که ما چه کسی را انتخاب کنیم، بحث بر سر ملت است. ملت دارد به یک وضعی دچار میشود که این وضعیت به نوعی اتمیزه شدن جامعه، بیتفاوتی و حتی نفرت از جامعه را همراه دارد. زمانی ما میتوانیم به دستاوردهای حداقلی برسیم که یک روح جمعی بر ما حاکم باشد و به این باور برسیم که سود شخصی من را به جایی نمیرساند؛ خیر عمومی است که میتواند سود شخصی من را تامین کند. به نظر من این اتفاقی که رخ داده، به نوعی میتواند احیاء روح جمعی باشد.
در بخشی دیگر از این نشست سیدجواد میری به بیان سخنان دیگری پرداخت و گفت: من فکر میکنم اتفاقی که در سال ۵۷ صورت گرفت، به نوعی ما میخواستیم، از تجدد خروج کنیم و فکر میکردیم که خروج از عالم مدرن ساده و آسان است. امروز به این نتیجه رسیدهایم که نمیتوانیم و جامعه میخواهد به این عالمیت مدرن بازگردد و بخشی از این جامعه مدرن باشد. به نظر من بحثهای متافیزیکی جای بحث دارد اما واقع امر این است که در همین فرصت کوتاه که تا انتخابات داریم باید به نوعی با جامعه صحبت کنیم که بداند آیا امکان آشتی با صندوق رای وجود دارد. حقیقتا بسیاری از کسانی که از دور و نزدیک با آنان صحبت میکنیم، رغبتی به این مساله نشان نمیدهند و سوالشان این است که بیاییم که چه اتفاقی صورت بگیرد و قرار است چه تغییری صورت بگیرد. ما باید تمام هم و غم خود را بر این مساله قرار دهیم که جامعه را مخاطب قرار دهیم. در نتیجه اکنون زمان اینکه بخواهیم بر سر این مساله که حکومت باید خودش را اصلاح کند را نداریم و مهم این است که طبقه متوسط شهری را درک کنیم و باید درباره آن به گفتگو بپردازیم که طبقه متوسط شهری را چگونه سرمایه اجتماعی خودش را به میدان بیاورد.
زیدآبادی: جامعه ایرانی دچار افسردگی عقل شده است
احمد زیدآبادی، تحلیلگر و کنشگر سیاسی در بخش دیگری از این جلسه به تشریح موضوع جلسه پرداخت و گفت: یک انباشت عظیمی از مشکل در همه حوزهها وجود دارد که مثل کلاف سردرگم شده است. تصورم این است که ما دچار یک نوع افسردگی عقل شدهایم. این مسئله معمولاً وقتی پیش میآید که بین سطح فکر شما و انتظاراتتان با واقعیتهای اجتماعی خیلی فاصله باشد. این جنبه روانشناسانه و جنبه اندیشهگی هم دارد. ما با یک مفاهیمی آشنا شدهایم ولی واقعیت سیاسی با اینها فاصله دارد. سالهاست بحث حقوق بشر، دموکراسی و الزامات آن مطرح بوده است ولی با یک نیروهایی هم طرف هستیم که از یکطرف شهامت ندارند که بگویند اینها را قبول نداریم و از یکطرف تعدادی هم آمدهاند این مفاهیم را تحریف کردهاند. در تحریف این مفاهیم است که شما احساس تحقیرشدگی پیدا میکنید. میگویند دموکراسی و انتخابات؛ این در همه جای دنیا یک تعریفی از آن شده است. این را بیاورید و بگویید میخواهیم اما آن را تحریف کرده و از محتوا خالی کنیم، معنی ندارد.افرادی در این کشور زندگی میکنند که قدرت ارتباط ما با اینها از بین رفته است، خودشان را درگیر مفاهیمی کردهاند که اینها نه به کار امروز میآید و نه مسئله امروز است. من در برخی از این گروهها حضور دارم اما نمیتوان از یک حدی جلوتر رفت. واژههایی به کار میبرند که ارتباطی با زندگی این روزهای ما ندارد، بعد شما میخواهید با اینها دیالوگ کنید.
وی ادامه داد: اوایل فکر میکردم که آنها در دیالوگ سر هستند، یک مدتی هم دعوت کردند که صحبت کنیم. فکر کردند چیزی دارند که وقتی مطرح شود همه را متقاعد میکند اما بعد دیدند که متقاعدکننده نیست. بعد از آن از یک راه دیگر سر در میآورند؛ یک دفعه زنگ میزنند و تهدید میکنند. اگر قرار است گفتوگو باشد، منطق و حکمت دارد. اگر قرار است انتخابات باشد یک قواعدی دارد. این هم فقط مربوط به غرب نیست، در همین آسیای جنوب شرقی هم وجود دارد. خیلی از ما که آرمانهای عجیب را کنار گذاشتهایم و به همین بنگلادش شدن رضایت دادهایم. بحث این است که قدرت که شکل میگیرد، پشت آن منافع خوابیده است و این منافع فقط مادی نیست و برخی اگر این قدرت را از دست بدهند و به سطح جامعه مدنی بیایند، یکباره به هیچ تبدیل میشوند؛ پس محکم آنجا را میچسبند.
زیدآبادی تصریح کرد: همه داستان این است که چطور میتوان این ماجرا را حل کرد؟ وقتی میگوییم حل کرد، یکدفعه حل نخواهد شد، حداقل بخشی از این موانع اصلی برداشته شود. بخشی از مردم ما دموکراسی را هم رها کردهاند و میگویند ما یکی مثل محمدبن سلمان هم باشد رضایت داریم. ما ایرانیها عادت کردهایم که بین آرمان با استراتژی، تفکیک قائل نشویم. بنابراین وقتی تریبونی پیدا میشود، شروع میکنیم از آرمانها گفتن، خیال میکنیم با بیان، اینها تبدیل به واقعیت میشود.
این تحلیلگر سیاسی تصریح کرد: این بحث استراتژی یک بحث پیچیده و عجیب است، یک چیز چندبعدی است؛ اطلاعات زیاد و واقعبینی میخواهد و باید در تمام این منافع متضاد و متعارضی که بین مجموعهها هست دیده شود و بعد بگوییم این گام میتواند برداشته شود. اگر شما تفکر استراتژیک داشته باشید، متناسب با شرایط روز تحلیل میکنید و تحلیل هم یک امر پویا است و دائم باید تغییر کند. آقای دکتر عبدالکریمی فرمودند که چرا میگویند در انتخاباتِ فلان باید شرکت کرد. بله یک آدم تحلیلگر میتواند بگوید مثلاً در ۱۴۰۰ نباید شرکت کرد اما در ۱۴۰۳ باید شرکت کرد. زیرا شما با یک وضعیت دائمالتغییر مواجه هستید.
زیدآبادی در واکنش به بخشی از صحبتهای آقای عبدالکریمی مبنی بر اینکه پزشکیان به عنوان نماینده اصلاحطلبان میتواند با در پیش گرفتن گفتمان انقلاب انسجام بیشتری را برای کشور رقم بزند، گفت: ما باید ابتدا گشایش اقتصادی ایجاد کنیم و این مساله بدون رفع تحریمها ممکن نیست و رفع تحریمها بدون گفتوگو و تعامل امکانپذیر نیست. در این دنیا کشورهای بسیاری وجود دارند که رابطه عادی با آمریکا دارند و تحت سلطه نیستند. این حرف در نهایت مانند تفکر آقای جلیلی میشود. من فکر میکنم آنچه مردم میخواهند یک زندگی عادی و شرافتمندانه است و هیچکس خواهان اینکه کشور زیر بار زوری برود که از منظر بینالمللی برود، نیست.
وی در بخش پایانی این جلسه خاطرنشان کرد: همه رهبران یک تصوری از نحوه اداره مملکت دارند که وقتی این مساله در عالم واقعیت محقق نمیشود، ذهنشان به طور طبیعی به این سمت میرود که با یک سلسه موارد کنار بیایند. چون با یک روش واحد نمیتوان در همه زمانها کار را پیش برد. من همیشه بر این مساله تاکید کردهام که اگر اصلاحطلبان میخواهند وارد قدرت شوند، بر اساس توافق و قرارداد این کار به پیش ببرند. اما اگر این امکان وجود نداشته باشد، عملا حضور آنان در دولت فایدهای ندارد. مردم باید بدانند که رئیسجمهور نمیتواند همه امور را تغییر دهد و با محدودیتهای بسیاری روبروست. سوالی که در اینجا وجود دارد که ببینیم حضور آقای پزشکیان با چه هدفی صورت گرفته است و قرار است چه کاری انجام دهد. باید بتواند مذاکره کند و تحریمها را بردارد و در این شرایط افکار عمومی شکل میگیرد که نیروهای میانهرو هم بر سرکار بیایند. اگر این راه انتخابات بسته شده باشد، در بین اصولگرایان باید ببینیم عاقلترین و تخصصگراترینشان کدام است تا بتواند مسیر بهتری را برای کشور رقم بزند.
کیومرث اشتریان: اتفاقات خرد و جزئی گاهی ممکن است فاجعهبار باشد
در بخش دیگری از این نشست کیومرث اشتریان که این راهبری این جلسه را نیز بر عهده داشت، گفت: اتفاقات خرد، جزئی و پراگماتیسمی که اطراف آدم میافتد؛ خیلی تاثیرات فکری و کلان میگذارد. این اتفاقات خرد و جزئی گاهی ممکن است فاجعهبار باشد. یک گروههایی در جامعه ایرانی هستند که اقلیتاند اما میبینیم برخی اوقات کنش زیادی که دارند، باعث میشوند کل جریان اجتماعی تحت تاثیر قرار بگیرد و اگر تداوم پیدا کند، عادت کل جامعه میشود. مثلاً در ارتباط با علم پزشکی، شما این علم را کنار بگذارید، بیایید گروهی که معتقد به تفکر توطئه هستند سراغ داروی دیگری بروند. در یک حدی قابلیت دارد اما وقتی تکرار و سیاسی میشود؛ در مدت نهچندان کم توجه کل جامعه را سمت خودش میبرد. نقش این کنشهای خرد را ولو یک روزنه باشد، به مجرد اینکه احساس حقارت کند میتواند تاثیرات شگرف داشته باشد. آن کسانی که فکر میکنند باید ایستاد تا همه چیز را یکدفعه به صورت رادیکال تغییر داد، نگاه سادهانگارانه دارند.